محمدبن عمر واقدی ، از معمره از محمدبن عبدالله ، از زهری ، از انس بن
مالک ما را خبر داد که میگفته است * نخستین بار که حجاب مقرر شد به هنگام
زفاف رسول خدا (ص)با زینب دختر جحش بود ، انس میگفته است ابی بن کعب هم
درباره این موضوع از من می پرسید ، انس در پی سخن خود چنین می گفته است *
بامداد شبی که پیامبر (ص) با زینب عروسی کرده بود مردم رو به چاشت دعوت
فرمودند ، مردم خوراک خوردند و رفتند ولی گروهی از ایشان در خانه پیامبر
(ص) ماندند و نشستن خود را طول دادند ، پیامبر (ص) برخاست و از خانه
بیرون رفت من هم همراهشان رفتم و تا در خانه عایشه رفتیم ، پیامبر گمان
برد که آنان رفته اند برگشت و همچنان نشسته بودند ، باز برگشت و همچنان
تا در خانه عایشه رفتیم و بازگشتیم ، در این هنگام آنان رفته بودند و
رسول خدا میان من و خودش پرده فرو هشت و احکام حجاب نازل شد.
و باز واقدی از یحیی بن عبدالله بن ابی قتاده ، از اسحاق بن عبدالله ین
ابی طلحه از انس بن مالک ما را خبر دارد که میگفته است * احکام حجاب به
هنگام زفاف پیامبر (ص) با زینب دختر جحش نازل شد و این به سال پنجم هجرت
بود و از همان هنگام همسرانش را از من حجاب قرار داد و من پانزده ساله
بودم .
همچنین واقدی ، از یحیی بن عبدالله بن ابی قتاده از اسحاق بن عبدالله بن
ابی طلحه ، از انس بن مالک ما را خبر داد که میگفته است * احکام حجاب به
هنگام زفاف رسول خدا با زینب دختر حجش نازل شد ه است ، انس میگفته است ام
سلیم امیزه خرما و کشک و روغن در کاسه یی سنگی برای رسول خدا فرستاد و آن
حضرت به من فرمود برو و هر کس از مسلمانان را که دیدی دعوت کن که پیش من
ایند ، انس می گوید بیرون رفتم و هر کس را دیدم دعوت کردم ، و انان شروع
به امدن کردند و از همان خوراک کاسه می خوردند و بیرون میرفتند ، در همان
حال پیامبر (ص) دست خود را روی کاسه نهاده بود و دعا می کرد ، گروهی از
مردم پس از خوردن غذا همان جا نشستند و سخن گفتن با یکدیگر را اغاز کردند
، پیامبر (ص) که از تذکر دادن به ایشان آزرم می فرمودند خود از خانه
بیرون رفت و آنان را در خانه باقی گذاشت و خداوند این ایه را که میفرماید
" ای کسانی که ایمان اورده اید ، به خانه های پیامبر وارد نشوید مگر
اینکه به شما اجازه داده شود " نازل فرمود.
همچنین محمد بن عمر واقدی از معمر ، از ابی عثمان ، از انس ، از رسول خدا
(ص) هم مانند همین را نقل کرده و باز واقدی از موسی بن عبیده از ابن کعب
ما را خبر داد که می گفته است * هرگاه رسول خدا (ص) آهنگ خانه خود می
فرمود گروهی بر او پیشی می گرفتند و در خانه وارد می شدند و می نشستند ،
با انکه آثار نا خوشنودی در چهره رسول خدا دیده نمیشد ولی آن حضرت از
آزرم ایشان دست به خوراک و خوردن نمی یازید ، مسلمانان در این باره از
سوی خدا وند متعال سرزنش شدند و حق تعالی این ایه را نازل فرمود که " ای
کسانی که ایمان اورده اید ، به خانه های پیامبر وارد نشوید مگر اینکه به
شما اجازه داده شود"
واقدی از گفته معمر و محمد بن عبدالله از زهری از عروه از عایشه ما را
خبر داد که می گفته است * همسران پیامبر (ص) شبها برای قضای حاجت به
آبریزگاه میرفتند ، عمر بن خطاب پش از آن به پیامبر (ص) می گفت همسران
خود را در حجاب قرار بده و رسول خدا چنان نمی فرمود ، شبی سوده که بانویی
بلند بالا بود بیرون امد و عمر با صدای بلند او را صدا زد و گفت ای سوده
تو را شناختم و این از علاقه عمر به نزول احکام حجاب بود.
واقدی از عبدالرحمان بن ابی زناد و نافع از هشام بن عروه از پدرش از
عایشه ما را خبر داد که می گفته است*پس از مقرر شدن حجاب من و سوده برای
قضای حاجت شبانه از خانه بیرون می رفتیم
، عایشه می گفته که سوده بلند بالا و مشخص بود ، عمر او را دید و شناخت و
او را مورد خطاب قرار داد و گفت ای سوده ! به خدا سوگند که از ما پوشیده
نمی مانی ، عایشه گوید ، چون به حضور پیامبر (ص) برگشتیم این موضوع را به
ایشان گفتم آن حضرت در حالی که استخوان همراه با گوشت در دست داشت و ان
را میخورد فرمود "خداوند برای شما اجازه فرموده است که برای قضای حاجت
خود بیرون روید".
محمد بن عمر واقدی ، از اسحاق بن یحیی ، از مجاهد ، از ابن عباس ما را
خبر داد که می گفته است * احکام حجاب همسران رسول خدا (ص) در این باره
نازل شد که عمربن خطاب همراه رسول خدا غذا می خورد دستش به دست یکی از
همسران پیامبر خورد و حجاب مققر گردید .
محمد بن عمر واقدی ، از عبدالحمید بن عمران از ابو صباح موسی بن ابی کثیر
از مجاهد هم همین را به ما خبر داد.
و باز همو از سعید بن بشیر از قتاده از ابوشیخ هنایی از ابن عباس
همینگونه برای ما نقل مرد.
کتاب طبقات – جلد هشتم –نوشته کاتب واقدی صفحه 179 الی 181
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
نظر شما کمک به ایجاد دموکراسی میکنه
همه با هم یک کشور با نظرات متفاوت و آزاد میسازیم