۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۰, جمعه

مهم: لطفا به همه در ایران ارسال کنید



بسم تعالی

بخش اول: قانون اساسی

(۴)


تحول سبز- گروه گسترش آگاهی ها : پیرو استراتژی جنبش سبز و تاکید بر گسترش آگاهی، بر آن شدیم تا به عنوان اولین قدم، قانون اساسی جمهوری اسلامی ایرانمهمترین بخش های و ظرفیت های آن را طی اعلامیه های متوالی در اختیار عموم قرار دهیم. باشد که همه اقشار جامعه در سراسر ایران از ظرفیت های قانونی در راستای احقاق حق خود مطلع و خواستار اجرای بدون کم و کاستآن در جامعه شوند.

فصل سوم

حقوق ملت

حقوق قضایی

اصل ۳۲


هیچکس را نمیتوان دستگیر کرد مگر به حکم و ترتیبی که قانون معین میکند. در صورت بازداشت، موضوع اتهام باید با ذکر دلایل بلافاصله کتباً به متهم ابلاغ و تفهیم شود و حداکثر ظرف مدت بیست و چهار ساعت پرونده مقدماتی به مراجع صالحه قضایی ارسال و مقدمات محاکمه، در اسرع وقت فراهم گردد.مختلف از این اصل طبق قانون مجازات میشود. 

اصل ۳۳

هیچکس را نمیتوان از محل اقامت خود تبعید کرد یا از اقامت در محل مورد علاقهاش ممنوع یا به اقامت در محلی مجبور ساخت، مگر در مواردی که قانون مقرر میدارد.

اصل ۳۴

دادخواهی حق مسلم هر فرد است و هر کس میتواند به منظور دادخواهی به دادگاههای صالحرجوع نماید. همه افراد ملت حق دارند این گونه دادگاهها را در دسترس داشته باشند و هیچکس را نمیتوان از دادگاهی که به موجب قانون حق مراجعه به آن را دارد منع کرد.

اصل ۳۵

در همه دادگاهها طرفین دعوی حق دارند برای خود وکیل انتخاب نمایند و اگر توانایی انتخاب وکیل را نداشته باشند باید برای آنها امکانات تعیین وکیل فراهم گردد.

اصل ۳۶

حکم به مجازات و اجراء آن باید تنها از طریق دادگاه صالح و به موجب قانون باشد.

اصل ۳۷ - اصل برائت


اصل، برائت است و هیچکس از نظر قانون مجرم شناخته نمیشود، مگر این که جرم او در دادگاه صالح ثابت گردد.

اصل ۳۸ - منع شکنجه

هرگونه شکنجه برای گرفتن اقرار و یا کسب اطلاع ممنوع است. اجبار شخص به شهادت، اقرار یا سوگند، مجاز نیست و چنین شهادت و اقرار و سوگندی فاقد ارزش و اعتبار است.
متخلف از این اصل طبق قانون مجازات میشود
.

اصل ۳۹

هتک حرمت و حیثیت کسی که به حکم قانون دستگیر، بازداشت، زندانی یا تبعید شده، به هر صورت که باشد ممنوع و موجب مجازات است.

اصل ۴۰

هیچکس نمیتواند اعمال حق خویش را وسیله اضرار به غیر یا تجاوز به منافع عمومی قرار دهد.

کاری از گروه گسترش آگاهی های تحول سبز


لینک دانلود اعلامیه جهت پخش





--
Be Green
green revolution Group

Email: green.greenrevolutiongroup@gmail.com

facebook:http://www.facebook.com/greenrevolutiongroup

۱۳۸۹ اردیبهشت ۸, چهارشنبه

یک واقعیت تلخ

پیامک عاشقانه بسیجیه به شاه سلطان علی خامنه ای : کاش مغز داشتم تا مرگ مغزی شوم و قلبم را به تو اهدا کنم

۱۳۸۹ اردیبهشت ۶, دوشنبه

ای وای!!!کجایند کفن پوشان دوره خاتمی















مهم: لطفا به همه در ایران ارسال کنید





بسم تعالی

بخش اول: قانون اساسی

(۳)

تحول سبز- گروه گسترش آگاهی ها : پیرو استراتژی جنبش سبز و تاکید بر گسترش آگاهی، بر آن شدیم تا به عنوان اولین قدم، قانون اساسی جمهوری اسلامی ایرانمهمترین بخش های و ظرفیت های آن را طی اعلامیه های متوالی در اختیار عموم قرار دهیم. باشد که همه اقشار جامعه در سراسر ایران از ظرفیت های قانونی در راستای احقاق حق خود مطلع و خواستار اجرای بدون کم و کاستآن در جامعه شوند.

فصل سوم

حقوق ملت

آزادی های مدنی:

اصل ۲۳ - منع تفتیش عقاید


تفتیش عقاید ممنوع است و هیچکس را نمیتوان به صرف داشتن عقیدهای مورد تعرض و موُاخذه قرار دارد.

اصل ۲۴

نشریات و مطبوعات در بیان مطالب آزادند مگر آن که مخل به مبانی اسلام یا حقوق عمومی باشد. تفصیل آن را قانون معین میکند.

اصل ۲۵

بازرسی و نرساندن نامه ها، ضبط و فاش کردن مکالمات تلفنی، افشای مخابرات تلگرافی و تلکس، سانسور، عدم مخابره و نرساندن آنها، استراق سمع و هر گونه تجسس ممنوع است مگر به حکم قانون.

اصل ۲۶

احزاب، جمعیتها، انجمنهای سیاسی و صنفی و انجمنهای اسلامی یا اقلیتهای دینی شناخته شده آزادند، مشروط به این که اصول استقلال، آزادی، وحدت ملی، موازین اسلامی و اساس جمهوری اسلامی را نقض نکنند. هیچکس را نمیتوان از شرکت در آنها منع کرد یا به شرکت در یکی از آنها مجبور ساخت.

اصل ۲۷

تشکیل اجتماعات و راهپیماییها، بدون حمل سلاح، به شرط آن که مخل به مبانی اسلام نباشد آزاد است.

اصل ۳۲

هیچکس را نمیتوان دستگیر کرد مگر به حکم و ترتیبی که قانون معین میکند. در صورت بازداشت، موضوع اتهام باید با ذکر دلایل بلافاصله کتباً به متهم ابلاغ و تفهیم شود و حداکثر ظرفمدت بیست و چهار ساعت پرونده مقدماتی به مراجع صالحه قضایی ارسال و مقدمات محاکمه، در اسرع وقت فراهم گردد. متخلف از این اصل طبق قانون مجازات میشود.

اصل ۳۳

هیچکس را نمیتوان از محل اقامت خود تبعید کرد یا از یا به اقامت در محلی مجبور ساختاقامت در محل مورد علاقهاش ممنوع، مگر در مواردی که قانون مقرر میدارد.

اصل ۳۷ - اصل برائت

اصل، برائت است و هیچکس از نظر قانون مجرم شناخته نمیشود، مگر این که جرم او در دادگاه صالح ثابت گردد.

اصل ۳۸ - منع شکنجه

هرگونه شکنجه برای گرفتن اقرار و یا کسب اطلاع ممنوع است. اجبار شخص به شهادت، اقرار یا سوگند، مجاز نیست و چنین شهادت و اقرار و سوگندی فاقد ارزش و اعتبار است.
متخلف از این اصل طبق قانون مجازات میشود
.

اصل ۳۹

هتک حرمت و حیثیت کسی که به حکم قانون دستگیر، بازداشت، زندانی یا تبعید شده، به هر صورت که باشد ممنوع و موجب مجازات است.

اصل ۷۹

برقراری حکومت نظامی ممنوع است. در حالت جنگ و شرایط اضطراری نظیر آن، دولت حق دارد با تصویب مجلس شورای اسلامی موقتا محدودیت های ضروری را برقرار نماید، ولی مدت آن به هر حال نمیتواند بیش از سی روز باشد و در صورتی که ضرورت همچنان باقی باشد دولت موظف است مجددا از مجلس کسب مجوز کند.

کاری از گروه گسترش آگاهی های تحول سبز

لینک دانلود اعلامیه جهت پخش




برای مردی که باعث خروش آگاهان شد

اقای موسوی دوست داشتنی و قابل احترام
سعادت مردم کشور ما فقط با سوار شدن به کشتی انسانیت است که به ساحل ازادی میرسد

استاد سیاوش اوستا

 

متن های زیر از استاد سیاوش اوستا
 دانشمند و پژوهشگر دین اجدادی ما زرتشت است.

 

  خطبه عقد و ازدواج به زبان عربی توهين بزرگی به شخصيت زن مي باشد که بر اثر عدم آگاهی و آُشنايی ما به زبان عربی سال هاست مورد استفاده قرار گرفته

است . در پی تازش تازيان به ايران پس از وفات پيامبر اسلام ،دختران و زنان ما

به عنوان غنيمت جنگی و با نام کنيز و با توجيه قرآنی ،ما ملکت ايمانکم مورد تجاوز اعراب قرار مي گرفته اند و پس از استفاده نخست خودشان ،آن عزيزان را به عقد ديگران در می آورده اند با دريافت وجهی که تعيين مبلغ در ازدواج نيز از همين شيوه ی بد تازی آمده است. بدين رو در خطبه عقد تازی از دو واژه انکحتک و زوجتک استفاده ميشود که انکحت از نکح می آيد و نکح يعنی گاوی و يا شتری

سوار شتر ديگری شدن و با او کار جنسی انجام دادن و آن گاه که ملّا ميگويد انکحتک و زوجتک لموکلی ،يعنی من چنين کاری را بوکالت موکلم انجام دادم ،

زيرا واژه زوج نيز يعنی جفت شدن و آن کار را انجام دادن. 

من که امروز مي خواهم اين مسئله را بنويسم و شرح بدهم شرمنده ام و نمي توانم بيش از اين ،اين مسئله را باز کنم حالا شما در نظر بگيريد که چهارده قرن است پدران و مادران ما را با اين واژه های توهين آميز عقد کرده اند اصلا چرا بايد در بهترين لحظه زندگی يک زن و مرد از واژه های زشت جفت شدن و سوار هم شدن استفاده کرد آنهم کسی ديگر اين کار را بوکالت انجام بدهد.

 

 نام هاي تازي ميان ايرانيان  

آماري كه اخير در ايران منتشر شده است ،كتاب هاي تاريخي كه در ايران چاپ و پخش مي شود ، حدود 40 درصد از بازار كتاب را به خود اختصاص داده است. يعني ايرانيان توجه بسيار بالا و بزرگي به تاريخ و پيشينه و گذشته ی خود داشته و جستجوگر شناخت گذشته خود مي‌باشند!  هرچند در سال هاي نخست انقلاب ،

كتاب هاي ديني و بويژه اسلامي خريداران بسياري داشت و پس ازچندي ده ها سازمان و تشكيلات ديني و دولتي هزاران هزار كتاب را از تاريخ اسلام و غيره چاپ كرده و بطور رايگان در اختيار مردم داخل وخارج ازكشور قراردادند، اما خيلي زود مردم بسوي تاريخ گذشته خود روي آورده و كتاب خواني  باستاني

رايج شد. جدا از كتاب خواني باستاني، كتاب هاي بسياري از تاريخ و تحليل و نقد و تفسير مسائل اسلامي بودند اززبان هاي ديگر بويژه عربي ترجمه شد كه نسبت به

جو صددرصد شيعي سال هاي قبل ،مردم با افكار و آراء مختلفي دررابطه با اسلام 

نيز آشنا شدند.
  
هم راه و هم زمان با اين توجه ويژه به تاريخ كهن، ايراني انديشيدن و نام ايراني برگزيدن نيز از سال هاي 60 در ايران رشد كرد. به گونه‌اي كه اينك حدود 45 درصد نام هايي كه هم وطنانمان در داخل كشور براي فرزندان خود انتخاب مي كنند صددرصد ايراني است. ودرصد نامهاي ايراني درخارج از كشور به 65 درصد

مي رسد.

 بالارفتن رشد فكري مردمان ما طي  سال هاي اخير و تحميل فراگيري زبان عربي در مدارس  موجب شد تا هم وطنان ما به ريشه و معني برخي از نام هاي غيرايراني پي‌برده وتلاش كنند تا هر چه بيشتر از نام هاي زيبا وپرمعناي ايراني بهره ببرند و واقعاً طي قرنها نياكان ما بخاطر آگاه نبودن از معني‌هاي برخي از نام ها، شايد ستمي تاريخي به فرزندان خود مي كرده‌اند. البته چون زبان عربي زبان مادري مردم ما نبوده است و هجوم بيگانه موجب شده بود ناخودآگاه برخي از واژه‌ها و نام هاي نادرست بر تاريخ و فرهنگ و جوامع و خانواده‌هاي ما تحميل شود..

مثلاً غلام نامي است  و يا شايد بهتر باشد بگوييم پيش وند برخي از نام هايي است كه هرگز در زبان عربي از آن استفاده نمي شود. اما غلامعلي و غلامحسين و غيره درميان ما ايرانيان بسيار رايج بوده است.

 من بسياري از كشورهاي عربي را گشته‌ام. دوستان بسياري دارم كه از كشورهاي عربي هستند و هرگز يك عنصر عرب را نديده‌ام كه اورا غلام بنامند!  و اين بدين خاطر است كه اعراب معني غلام را مي‌دانند و ما نمي دانسته‌ايم. غلام از ريشه ی غلم مي‌آيد كه به معناي بهره ‌وري جنسي است. و غلام به پسربچه‌هايي مي‌گفتند كه اعراب از آنها استفاده جنسي مي ‌نموده‌اند! به غلط به ما گفته‌ بودند كه غلام يعني نوكر وبرده و بنده. درصورتي كه درزبان عربي، عبد ميشود برده و نوكر را خادم مي گويند. غلام وكنيز هم طراز و هم راهند.  از كنيزان نيز بهره جنسي وخانه گي مي ‌برده‌اند و از غلام بچه ها نيز.  بسياري از نام هاي عربي كه درميان ما ايرانيان رايج است درميان اعراب اصيل (عربستان سعودي، كشورهاي خليج فارس..) ابداً متداول نيست!

 هرچند امكان دارد كه اين نام ها درميان شيعيان مورد استفاده قرار بگيرد، آن هم

به عنوان عشق وتعصب ويژه‌اي كه نسبت به برخي از شخصيت هاي تاريخ اسلام داشته ودارند. اما بدون شك اگر پدرومادري با ريشه ی اين گونه نام ها ومعناي آن ها آشنايي مي داشته‌اند ، هرگز نام هاي نازيبا را به عشق شخصيت هاي تاريخي برروي فرزندان خود نمي‌ نهادند.  با هم به معني چندنام نگاهي مي‌اندازيم كه نتيجه سال ها پژوهش و كنكاش مي‌باشد:

 

ام كلثوم: ام يعني مادر و كلثوم به فرزند خيكي و چاق اطلاق مي شود
حفصه: هسته خرما و يا زن سياه و زشت
خديجه: به سقط جنين شتر مي گويند
بتول: زني كه هوس مرد و همخوابه گي دارد
سميه: از سَم مي آيد و به اندازه زهري كه در چيزي باشد مي گويند 
سكينه: كه مسكين نيز با اين نام هم خانواده مي‌باشد. به بانوي گدا و خوار و بي چاره مي گويند 
رقيه: كه از ريشه رق مي‌آيد، به معناي افسون و جادو و نيرنگ است
عذرا: به هرآن چيزي كه سوراخ نشده باشد مي گويند

 

 جعفر: ماده شتري كه شير بسيار داشته باشد

 ذبيح: به هرچارپايي كه گلويش را ببرند مي گويند. ذبح شده يعني گلو بريده

 باقر: كه از خانواده بقره مي‌باشد به گاو نر چاق می گويند و اعراب جاهلي به كسي كه خيلي چيز مي‌فهميده است نيز مي گفته.

باقرالعلوم يعني طرف همچون گاو چيز مي داند. 

عباس: از عبس مي‌آيد به معناي اخمو، ترشرو، ترس ناك و بدخو

 عثمان: بچه مار

  كاظم: از كظم مي‌آيد و به معناي لال بودن، گنگ و بي‌زبان و خاموش

 هاشم: به نان فروش دوره‌گرد مي‌گفته اند

 حيدر: اين نام مخلوطي است از عربي و پارسي، حي يعني زنده و در يعني دريدن! حيدر به كسي گفته اند كه انسانها را زنده زنده پاره ميكرده است

 صغري: كوچك و پست و اصغر نيز از همين خانواده و ريشه صغرا است. به معناي كوچك تر

 سيد و سيدي آقا و آقايي

البته نام هاي ديگري چون كلب علي، كلب حسين و غيره نيز رايج بوده است كه كلب يعني سگ و كلب علي يعني سگ علي و سك حسين و غيره. اين ها نمونه اندكي بود ازمعني برخي از نام هاي تازي كه درميان ما ايرانيان قرن ها رايج است. ما كم تر از معني آنها آگاه بوده ايم و كلاً اين گونه نام ها نوعي توهين وتحقير بوده است براي هرعنصر ايراني هم چنان كه درقرن هاي نخست هجوم تازيان به ايران، ما را برده و موالي مي خواندند و خودشان را مولا! و براساس همين تفكر و انديشه بودكه

نام هاي  نازيباي عربي را نيز برما تحميل كردند! همچنانكه با رايج نمودن واژه و لقب و يا عنوان آقا كه عربي آن ميشود سيد، به طور غلط به ما فهماندند كه سيد بودن يعني نواده پيامبر اسلام بودن. يك پنجم درآمد هر ايراني نيز در بست بايد دراختيار تازيان قرار بگيرد و چون سيد بودن يك برتري اجتماعي و اقتصادي را از آن دارنده اين عنوان ميكرد، تعداد سيدها نيز در تاريخ ما فراوان شد و تا به امروز برجاي مانده است وكلاً نوعي تبعيض اجتماعي ميان تازي و ايراني برعنصر آزاده ايراني تحميل شده است.  

در اين پژوهش آمده است كه بسياري از ثروتمندان و روساي قبايل و زورمندان وفرماندهان سپاه خود را سيد خوانده گواهي‌نامه‌هايي را نيز تدوين نموده‌اند تا اولاً از موالي بودن به مولا شدن ترقي پيدا كنند و هم از عدم پرداخت خمس كه يك پنجم درآمد بوده است بهره‌مند شوند و از آن سو يك پنجم درآمد ديگر ايرانيان را نيز از آن خود سازند.


سخنان كوتاه

 چراغ راه « اين وصيت من است!»  ازسياوش اوستا

اهورامزدا خداي دانا، توانا و مهربان انسان است.آري معمار بزرگ هستي

« خداوند» « اهورمزدا» و .. وجود دارد، اما فراتر و يا فروتر از آن هرچه بگويند دكاني براي كاسبي و يا افسانه‌اي بيش نيست!

  اهورامزدا نه اهريمن را ‏آ‏فريده است ونه آتش جهنمي را براي ما فراهم آورده است. تمامي كتب وگفته‌هاي ديني جهان را به سه سخن ِ

" نيكي در پندار، گفتار و كردارنيك " بفروش.

 هستي را با خرد بنگر و خدا را با دل.

بزرگ ترين سرفرازي ، باور به خداوند است.

خداوند هيچ نيازي به انسان ندارد.

انسان ازنگاه رواني نيازمند خداوند است.

خداوند ِ بزرگ ِ اوستا، شكنجه گر نيست.
مشورت با بانوان نيكو است.

هرنسلي آگاه تر از نسل پيش است.
دشمن دانا ازدوست نادان بهتراست.
تن را با ورزش و روان را با دانش پرورش دهيد.
 
نابخردان خودرا داناترين و بزرگ ترين و برترين ها مي دانند .
راستي با ياران ،دوستي را پايدار مي كند.
مهرورزي دل و روان را شاد مي كند.
با مردم نيكي به اندازه  ، تا بده كار نشوي.
خردمندان خودرا در برابر هستي و ناشناخته‌هايش كوچك مي دانند.
 بدون برنامه روز را شب نمودن ،كشتن زمان و عمر است.
دشمن دوست نما چنان كند كه هيچ دشمني نكند.
 نصيحت دشمن را مپذير اما بخوبي گوش كن.
 خردمندان نمي.جنگند. گفت گو مي كنند.

 گفت گو نمودن با رقيب و دشمن برتر از جنگيدن است.

 عشق به هركس، عيب آن كس را مي پوشاند.

 از خداوند خردمندي و تندرستي بخواهيم.

 وجدان ما دادگاه و دوزخ ماست.

 ميان خدا و انسان هيچ واسطه‌اي نيست.

خداوند ِعادل آن ست كه در ميان ميلياردها انسان،كس ويا كساني را بعنوان بهترين برنگزيند.

 خداوند ِعادل آن ست كه درميان زبان هاي جهان، زبان خاصي را بعنوان برترين معرفي نكند.

ِ خداوند بي كار وبازي گر نيست تا براي نشست و برخاست و روابط خانواده گي مردم ،مرتب پيام و بيانيه نازل كند.

 ايران در زمان هخامنشيان بر بيش از 120 كشور جهان حاكم بود.  مصر، عربستان، يمن از جمله اين كشورها بودند

خدا با ماست. پيروزي و بهروزي با ماست.

۱۳۸۹ اردیبهشت ۵, یکشنبه

عکس قلابی

جنبش سبز زنده خواهد ماند تا پیروزی واقعی

بکارت

امام جمعه اصفهان گفت: ۷۴ درصد دختران ايرانی باکره به خانه بخت نمی روند"

" امام جمعه اصفهان گفته است ۷۴درصد دختران ما باکره نيستند! پيام آور از ايشان می‌پرسد: شما اين آمار را از کجا آورديد؟ آمار مربوط به اصفهان است و يا کل کشور؟ امام جمعه می‌فرمايد: من با اين وضع فساد و فحشا حدسی گفتم، البته آقايانی هم که اطلاع دارند و نزد من می‌آيند تائيد کرده اند……" – سايت اينترنتی «پيک نت»

 

به نقل از گویا. سروده ای از هادی خرسندی.

 

بکارت

 

الا ای شيخ جويای بکارت

به لای پای دخترها چه کارت؟

 

تو فرمودی بکارت ها که پاره-‌ست

دقيقاً درصدش هفتاد و چارست

 

ببينم از کجا آوردی آمار؟

ز جمع آشنايان يا ز اغيار؟

 

شمارش را به ديگر کس سپردی

و يا خود رفتی از داخل شمردی؟!

 

بله؟ از روی حدس است و گمانه؟

عجب حدسی! دقيق و ماهرانه

 

اگر حدس و اگر آن را شنفتی

چرا زان بيست و شش درصد نگفتی؟

 

نگفتی بيست و شش درصد بکارت

نشان باشد ز انواع اسارت

 

گروهی باکره، از سکس دورند

کزين بابت گرفتار غرورند

 

به خود چسبانده برچسب نجابت

نکرده تير بر آنها اصابت

 

هماره صورتی پر جوش دارند

روانی خسته و خاموش دارند

 

بزعم خود نجيب و ترتميزند

به هر صورت برای ما عزيزند

 

گروهی ترس خورده، صاف و ساده

اسير انجماد خانواده

 

برادر غيرتیٰ و آبرودار!

پدر هم محترم! در کوچه بازار

 

اگر دختر رود از راه ناجور!

جوابش گاه چاقو هست و ساطور

 

گروهی پای بند دين و مذهب

به شدت باکره ، اما معذب!

 

چنان ترسند از اعماق دوزخ

که سکس و کامجوئی پيششان اَخ

***

امامِ جمعه‌آ! انصاف داری؟

کلامی غير حدس و لاف داری؟

 

شما که دختری را سن نه سال

به شوهر ميدهی راضی و خوشحال

 

چرا خواهی اگر شوهر نکرده

شود چل ساله ، سالم مانده پرده؟

 

بيا و دست بردار از حقارت

نچسب ای شيخ نادان بر بکارت

 

بکارت مال دوران های دور است

به زن های جوان تحميل زور است

 

بکارت نيست معيار نجابت

نجابت را چه بشناسد جنابت!

 

نجابت، شيخ نادان، پرده ای نيست

به اينکه داده‌ای يا کرده‌ای نيست

 

نجابت چيست؟ حق کس نخوردن

بکارت چيست؟ مال کس نبردن

 

نه بين مردمان اخلاق و عصمت

به ميزان بکارت گشته قسمت

 

فريب مردمان، ضد عفاف است

نه آن کاری که در زير لحاف است

 

که هر آميزشی قبل از عروسی

بود يک مطلب خيلی خصوصی

 

مبر سر را درون بستر خلق

که بينی گوزشان را تا ته حلق

 

خودت شام زفاف ای شيخ بد ذات

بکارت داشتی ارواح بابات؟

 

(کنار حجت الاسلام فاکر

چگونه ميتوانی بود باکر؟!)

 

برای تو کسی پرونده هم ساخت

و يا بر پشت و پيشت کنتور انداخت؟

 

(در ِ کون ِ شما کنتور اگر بود

سر يکهفته کنتور هم دمر بود

 

اگر يک روز باشی توی حوزه

بواسير تو ميچسبد به لوزه)

 

تو هم حالا به اين حد از جسارت

ز دخترها طلب داری بکارت؟

 

چه ميفهمی تو قانون طبيعت

که ميآئی ز مادون طبيعت

 

چه دخترهای نوزادی که گه گاه

ندارند اين بکارت را به همراه

 

به آنها چون خدا پرده نداده

شوند البته که بی پرده زاده

 

ترا گر اعتراضی هست حالا

بگو با حضرت باريتعالی

 

که ای پروردگار پاک عالم

چرا پرده ندادی خاک عالم!

 

امام ِ جمعه آ! بر خويش رحمی

بکن کاری که يک قدری بفهمی!

 

بدن ها فرق دارد با بدن ها

خصوصاً مال دخترها و زن ها

 

همه يک شکل و جور و قالبی نيست

نمی فهمی؟ زن است اين، طالبی نيست

 

يکی را پرده باشد نازک و ُترد

شود زائل اگر يک ضربه ای خورد

 

يکی را پرده کشدار و غشائی است

مثال شخص آقا ارتجاعی است

 

که تا وقتی که آن بانو نزايد

از آن يک قطره هم خون در نيايد

 

يکی هنگام ورزش داده از دست

يکی تا آخرش همراه او هست

 

تو آمار از کجا کردی فراهم

بيا يکخرده آگه کن مرا هم

 

من اينها را که گفتم مستند بود

قوانين ازل بود و ابد بود

 

ندارد حرف من ردخُور ز قرصی

ولی تو بايد از دکتر بپرسی

 

که او بی پرده‌تر از پرده گويد

برايت واضح و گسترده گويد

***

امام ِ جمعه‌آ، يک چيز ديگر

نميدانی، نميفهمی، مکرر!

 

نميدانی کلک هم ميتوان زد

دولک را بر الک هم ميتوان زد

 

طرف گر حفظ کرده پرده‌اش را

بسا که خرد کرده نرده‌اش را

 

اگر وارد شدن از درٰ، حرامست

يقين راه حلال از پشت‌بامست

 

ز بيزينس هم اينجا غافلی تو

که نا آگه ز حل مشکلی تو

 

اگر شد پرده ای هرگونه پاره

تجارت، کرده پيدا راه چاره

 

بدوزد پرده را نرس و پرستار

"خدايا زين معما پرده بردار"

 

(بکارت را ز مريم بايد آموخت

که بعد از زايمان هم ميتوان دوخت)

 

بکارت چيست قفل حفظ ناموس؟

نجابت در پس‌اش محفوظ و محبوس؟

 

اگر داری دلارش يا ريالش

بزن آن را بخیّه، بی خيالش!

 

تجارت، ميکند حفظ بکارت

بود ناموس‌ها دست تجارت

 

چو ميخواهد بکارت شاه‌داماد

بخر آن را برايشٰ؛ نرخِ آزاد

 

اگر دارای ناموس است از اين راه

به بی ناموسی‌اش صد بارک الله

***

نميگويم که هرج و مرج خوبست

و يا بی بند و باری مطّه-لوب است!

 

ولی آقا پسر يا شاه داماد

نموده باغ ها را قبلاً آباد

 

چه حالی کرده با زن های بيوه

به هر باغی که رفته خورده ميوه

 

تنی اينسوی و آنسو تاب داده

"مزارع" را يکايک آب داده

 

بسا با دختران نزديک گشته

روابط مثل نخ باريک گشته

 

پس از کلی که لذت ها چشيده

کنون آقاپسر بيرون کشيده!

 

بيفتاده به فکر خانواده

زنی خواهد نجيب و صاف و ساده

 

يکی دختر که چشم و گوش بسته‌ست

نديده مرد در کنجی نشسته‌ست

 

نرفته باشد از خانه به بيرون

نديده باشد او را مهر گردون

 

لبش از طعم بوسه بی خبر باد

تنش از هرچه لذت برحذر باد

 

به عزلت بوده عمری کنج خانه

شمرده سال ها را دانه دانه

 

که اين آقا بيايد بهر غارت

که بردارد از او مهر بکارت!

***

ز صيغه بگذريم و صيغه‌بازی

که مذهب راضی و دلال راضی

 

اگر مردک بکارت داشت صد بار

ازاله کرده بود آن را به تکرار

***

امام ِ جمعه آ! قدری حيا کن

دکانی ديگری اين جمعه وا کن

 

نگو از آنچه سررشته نداری

نرو دنبال نطق ابتکاری

 

مناسبتر بکن دائر دکان را

که بشناسی همه اجناس آن را

 

فوراگزامپل دکان بول و غايط

بگو آنقدر تا جانت درآيد