۱۳۹۰ شهریور ۸, سه‌شنبه

تظاهرات امروز پرشور خواهد بود

به چند دلیل
اولا مسئله کلا به محیط زیست مربوط میشه
دوم اینکه جنبش سبز خیلی وفته قدرت نمایی نکرده
سوم روز قبل از تعطیلاته
 چهارم هموطنان ترک زبان ما هم به جنبش سبز اضافی شدند که باعث خوشحالی ملت ایرانه
پنجم دوستانی که تا حالا هم برای تظاهرات کاری نکردند امروز شرکت میکنند

۱۳۹۰ شهریور ۵, شنبه

برده داری رسول الله و بیگاری گرفتن بردگان در جنگ بدر

صالح شقران
غلام رسول خداست که قبلا از آن عبدالرحمن ین عوف بود . رسول خدا او را
پسندسد و با پرداخت بها او راخرید و برده ای حبشی بود و نام اصلی او صالح
بن عدی است. در جنگ بدر همچنان که برده بود شرکت کرد و پیامبر (ص) او را
به سرپرستی اسیران گماشت و برای او از غنائم سهمی منظور نفرمود ولی خود
اسیران هر یک به او پاداشی دادند . آن چنان سهم او بیشتر از سهم دیگران
شد . در جنگ بدر سه برده دیگر هم شرکت کردند . یکی از برده عبدالرحمن بن
عوف و دیگری برده حاطب بن ابی بلتعه و دیگری برده سعدبن معاذ که پیامبر
(ص) به هر سه پاداشی داد ولی برای آنان سهمی از سهام منظور نفرمود.
واقدی از ابوبکربن عبدالله بن ابی سبرة،از ابوبکربن عبدالله بن ابی جهم
عدوی نقل میکند که رسول خدا به هنگام رحلت خود درباره او سفارش فرمود.و
او ازکسانی است که هنگام غسل رسول خدا همراه اهل بیت پیامبر شرکت
داشت،وکسانی که عهده دار غسل رسول خدا بوده اند غیر از شقران هشت نفرند.
کتاب طبقات جلد سوم-صفحه 41

۱۳۹۰ شهریور ۴, جمعه

سخن درباره مقرر شدن حجاب از سوی پیامبر (ص) برای همسرانش

محمدبن عمر واقدی ، از معمره از محمدبن عبدالله ، از زهری ، از انس بن
مالک ما را خبر داد که میگفته است * نخستین بار که حجاب مقرر شد به هنگام
زفاف رسول خدا (ص)با زینب دختر جحش بود ، انس میگفته است ابی بن کعب هم
درباره این موضوع از من می پرسید ، انس در پی سخن خود چنین می گفته است *
بامداد شبی که پیامبر (ص) با زینب عروسی کرده بود مردم رو به چاشت دعوت
فرمودند ، مردم خوراک خوردند و رفتند ولی گروهی از ایشان در خانه پیامبر
(ص) ماندند و نشستن خود را طول دادند ، پیامبر (ص) برخاست و از خانه
بیرون رفت من هم همراهشان رفتم و تا در خانه عایشه رفتیم ، پیامبر گمان
برد که آنان رفته اند برگشت و همچنان نشسته بودند ، باز برگشت و همچنان
تا در خانه عایشه رفتیم و بازگشتیم ، در این هنگام آنان رفته بودند و
رسول خدا میان من و خودش پرده فرو هشت و احکام حجاب نازل شد.
و باز واقدی از یحیی بن عبدالله بن ابی قتاده ، از اسحاق بن عبدالله ین
ابی طلحه از انس بن مالک ما را خبر دارد که میگفته است * احکام حجاب به
هنگام زفاف پیامبر (ص) با زینب دختر جحش نازل شد و این به سال پنجم هجرت
بود و از همان هنگام همسرانش را از من حجاب قرار داد و من پانزده ساله
بودم .
همچنین واقدی ، از یحیی بن عبدالله بن ابی قتاده از اسحاق بن عبدالله بن
ابی طلحه ، از انس بن مالک ما را خبر داد که میگفته است * احکام حجاب به
هنگام زفاف رسول خدا با زینب دختر حجش نازل شد ه است ، انس میگفته است ام
سلیم امیزه خرما و کشک و روغن در کاسه یی سنگی برای رسول خدا فرستاد و آن
حضرت به من فرمود برو و هر کس از مسلمانان را که دیدی دعوت کن که پیش من
ایند ، انس می گوید بیرون رفتم و هر کس را دیدم دعوت کردم ، و انان شروع
به امدن کردند و از همان خوراک کاسه می خوردند و بیرون میرفتند ، در همان
حال پیامبر (ص) دست خود را روی کاسه نهاده بود و دعا می کرد ، گروهی از
مردم پس از خوردن غذا همان جا نشستند و سخن گفتن با یکدیگر را اغاز کردند
، پیامبر (ص) که از تذکر دادن به ایشان آزرم می فرمودند خود از خانه
بیرون رفت و آنان را در خانه باقی گذاشت و خداوند این ایه را که میفرماید
" ای کسانی که ایمان اورده اید ، به خانه های پیامبر وارد نشوید مگر
اینکه به شما اجازه داده شود " نازل فرمود.
همچنین محمد بن عمر واقدی از معمر ، از ابی عثمان ، از انس ، از رسول خدا
(ص) هم مانند همین را نقل کرده و باز واقدی از موسی بن عبیده از ابن کعب
ما را خبر داد که می گفته است * هرگاه رسول خدا (ص) آهنگ خانه خود می
فرمود گروهی بر او پیشی می گرفتند و در خانه وارد می شدند و می نشستند ،
با انکه آثار نا خوشنودی در چهره رسول خدا دیده نمیشد ولی آن حضرت از
آزرم ایشان دست به خوراک و خوردن نمی یازید ، مسلمانان در این باره از
سوی خدا وند متعال سرزنش شدند و حق تعالی این ایه را نازل فرمود که " ای
کسانی که ایمان اورده اید ، به خانه های پیامبر وارد نشوید مگر اینکه به
شما اجازه داده شود"
واقدی از گفته معمر و محمد بن عبدالله از زهری از عروه از عایشه ما را
خبر داد که می گفته است * همسران پیامبر (ص) شبها برای قضای حاجت به
آبریزگاه میرفتند ، عمر بن خطاب پش از آن به پیامبر (ص) می گفت همسران
خود را در حجاب قرار بده و رسول خدا چنان نمی فرمود ، شبی سوده که بانویی
بلند بالا بود بیرون امد و عمر با صدای بلند او را صدا زد و گفت ای سوده
تو را شناختم و این از علاقه عمر به نزول احکام حجاب بود.
واقدی از عبدالرحمان بن ابی زناد و نافع از هشام بن عروه از پدرش از
عایشه ما را خبر داد که می گفته است*پس از مقرر شدن حجاب من و سوده برای
قضای حاجت شبانه از خانه بیرون می رفتیم
، عایشه می گفته که سوده بلند بالا و مشخص بود ، عمر او را دید و شناخت و
او را مورد خطاب قرار داد و گفت ای سوده ! به خدا سوگند که از ما پوشیده
نمی مانی ، عایشه گوید ، چون به حضور پیامبر (ص) برگشتیم این موضوع را به
ایشان گفتم آن حضرت در حالی که استخوان همراه با گوشت در دست داشت و ان
را میخورد فرمود "خداوند برای شما اجازه فرموده است که برای قضای حاجت
خود بیرون روید".
محمد بن عمر واقدی ، از اسحاق بن یحیی ، از مجاهد ، از ابن عباس ما را
خبر داد که می گفته است * احکام حجاب همسران رسول خدا (ص) در این باره
نازل شد که عمربن خطاب همراه رسول خدا غذا می خورد دستش به دست یکی از
همسران پیامبر خورد و حجاب مققر گردید .
محمد بن عمر واقدی ، از عبدالحمید بن عمران از ابو صباح موسی بن ابی کثیر
از مجاهد هم همین را به ما خبر داد.
و باز همو از سعید بن بشیر از قتاده از ابوشیخ هنایی از ابن عباس
همینگونه برای ما نقل مرد.
کتاب طبقات – جلد هشتم –نوشته کاتب واقدی صفحه 179 الی 181

۱۳۹۰ شهریور ۳, پنجشنبه

فراخواندن پیامبر (ص) قبایل عرب را به اسلام در موسم حج

محمدبن عمر واقدی از ایوب بن نعمان ، از پدرش ، از عبدالله بن کعب بن عمر
بن قتاده و از یزید بن رومان و جز ایشان دیگران هم برایم نقل کردند *
پیامبر (ص) سه سال اول نبوت خود در مکه پوشیده مردم را به اسلام دعوت می
فرمودوسپس در سال چهارم آشکارا شروع به دعوت فرمود وده سال در مکه این
کار را انجام داد ،وهر سال به هنگام حج به سراغ حاجیان می رفت و در بازار
عکاظ و ذالمجازومجنه آنها را دعوت می فرمود که از آن حضرت دفاع کنند و او
را در پناه خود گیرند تا بتواند رسالت الهی را تبلیغ کند و در عوض بهشت
برای ایشان باشد و هیچکس را نیافت که به دعوتش پاسخ مثبت بدهد و آن حضرت
را یاری کند .حتی پیامبر (ص) به سراغ یک یک افراد قبایل می رفت و می
فرمود :ای مردم لااله الاالله بگویید تا رستگار شوید ودر پناه آن بر عرب
حکومت کنید و غیر عرب هم برای شما خوار و زبون شوند و چون ایمان آورید
پادشاهان بهشت هم خواهید بود.در همین حال
ابولهب پشت سر رسول خدا حرکت میکرد و میگفت : از او اطاعت نکنید و که
از دین برگشته است و دروغ میگوید ، و آنها هم با زشت ترین کلمات پاسخ
پیامبر را میدادند و او را می آزردند و می گفتند خاندان و عشیره ات تو را
بهتر میشناسند که هیچ کس از تو پیروی نکرده و آنها با پیامبر بحث و جدال
میکردند و آن حضرت ایشان را به سوی خدا دعوت می فرمودند و عرض میکرد
پروردگارا اگر تو بخواهی آنان چنین نخواهند بود . از جمله قبایلی که
پیامبر برای دعوت پیش انها رفت و کوشید که خود را در پناه ایشان قرار دهد
، عبارت بودند از بنوعامر بن صعصعه ، محارب بن خصفه ، فزاره ، غسان ، مره
، حنیفه ، سلیم ، عبس، بنو نضر ، بنو ئکا ، کنده ، کلب ، حارث بن کعب ،
عذره ، حضارمه ، و هیچ کس از این قبائل دعوت آن حضرت را نپذیرفت.
کتاب طبقات-جلد اول-صفحه 202 – انتشارات فرهنگ و اندیشه 1374
این بخشی از تاریخ در زمان محمد ابن عبدالله بود که توسط کاتب واقدی
نوشته شده و مستند است و نگارش این تاریخ نامه در حدود صد تا صدوپنجاه
سال با وقوع حوادث در ان دوران فاصله داشته و دستمایه اکثر تاریخ ها
بوده .
برداشت های بنده از این صفحه از تاریخ به شرح زیر است :
نخست : اینکه سنت حج که مسلمین هر سال با تبلیغات فراوان انجام میدهند،
یکی از سنن قبایل عرب بوده و به هیچ وجه مختص مسلمین نیست و محمد برای
اینکه اعراب را با خود همراه کند چاره ای جز پذیرش بخش زیادی از سنن
اعراب را نداشته و چنانچه مشهور است زبان به ستایش بتهای انان نیز گشوده
و بعد از به قدرت رسیدن حاشا کرده و گفته که این ایات به تحریک شیطان
بوده است.
دوم : این برادران و خواهران پارسی زبان ما ( تازیانی که به پارسی تکلم
میکنند و مدعی ایرانی بودن هم میکنند) به این بخش از بیانات بنیان گذار
اسلام توجه کنند که این دین مبین برای برابری و مساوات بین مردم دنیا
نیومده و هدفش حکومت قریش بر عرب و خوار و زبون شدن دیگر ملل بوده و
اکنون که به نقشه اسلام نگاه کنید میتوان ذلت تمام ملل که اسلام اورده
اند رو دید بجز کشور عربستان که ان هم به لطف فروش نفت روزگار مالی خوبی
دارد.
سوم : اعراب قبل از اسلام به دیگر ادیان و گرایش های فکری احترام
میگذاشتند و بعد از اسلام شمشیر دو لبه تیز رو بر گردن دگر اندیشان
لغزاندند و این جزئی از دین آسمانی انان شد.
چهارم : اگر محمد به راستگویی و امانت داری معروف بود (محمد امین)، باید
هم قرشیان هم مردم مکه او را دروغ گو نمی گفتند .

۱۳۹۰ مرداد ۲۹, شنبه

برنامه پیشنهادی برای شادی و پایکوبی بعد از سقوط دیکتاتور لیبی و سوربه

برای یه برنامه خوب باید پیش بینی نزدیک به واقعیت داشت. من اون روز رو این طور پیش بینی میکنم.
اگه سقوط دیکتاتور ها صبح اتفاق بیفته احتمالا رادیو فردا اولین مرجع رادیویی هست که این خبر رو اعلام میکنه. اگه عصر اتفاق بیفته احتمالا بی بی سی هم خبر رسانی بکنه. و صدا و سیما اول تکذیب میکنه یا هیچ اشاره ای نمیکنه تا آب ها از اسیاب بیفته. 
من با فرض بالا پیشنهاد میکنم که مثل یه برد فوتبال ملی با اون برخورد کنیم انگار اماده شنیدن این خبر بودیم و اصلا دور از ذهنمون نبوده.قبلا با دوستان در این مورد قرار ها رو برزاریم واسباب وموسیقی و پایکوبی رو مهیا  کنیم چند تا سیگارت و ترقه هم شادی زیادی میاره از ادوات ابتدایی مثل دبه  و سطل برای نواختن  اهنگ ها استفاده کنیم چون هم سرو صدای زیادی داره و هم . در دسترسه و تا حالا جمهوری اسلامی کسی رو بخاطر داشتن سطل و دبه  دستگیر نکرده . 
حالا به محض  تایید خبر توسط رسانه های معتبر باید دست بکار شد . چند ساعت اول مزایای زیادی داره و هیجان خوبی هم  داره و جمهوری اسلامی  این قدر چالاک نیست که بتونه نیرو هاش رو اماده مقابله کنه  یا اگه اماده باش بده نیرو هاش خسته اند و هزینه مالی زیادی داره و نیرو ها بازدهی خوبی نخواهند داشت.  اگه قرارمون با دوستامون تو محله خودمونه بهتره با شعار و هلهله شادی همراه باشه و رقص هم  در جذب رهگذران  بی خبر خیلی جواب میده. به مردم رهگذر تبریک و شادباش بگیم و  و از اون ها بخواهیم که برای چند ثانیه با شما همراه بشن. یادمه تو جریان پیروزی ایران و استرالیا همین جور بود. وقتی تو مسیر رسیدن به مقصد هستیم بهتر بوق بزنیم و جوانان هم مسیر رو حمایت کنیم با رسوندنشون تا سر مسیر . وقتی تعداد افراد جمع شده از پنجاه الی شصت نفر گذشت به خیابون های بزرگتر بریم و به گروه های دیگه که 
احتمالا در حال شادی هستند پیوند بخوریم. 
فقط امیدوارم ساعت ده صبح اعلام نشه چون اکثرا سر کار هستیم و اگه غروب باشه که فوق العاده میشه
بقیه جریان رو شما کمک کنید تا پیش بینی واقعی تری داشته باشیم.

۱۳۹۰ مرداد ۲۸, جمعه

پیشنهاد جشن و پایکوبی در خیابان های ایران بعد از سقوط هر کدام از دیکتاتورها

امروز اخبار رو چک میکردم به نظرم اومد که طی چند روز اینده امکان سقوط قذافی دیکتاتور لیبی و بشار اسد دیکتاتور سوریه نزدیکه و با توجه به نیاز شدید جنبش سبز (جنبش آزادی خواهی) به شادی و  یه حرکت خیابانی ، یه برنامه ترتیب بدیم و برنامه ریزی کنیم برای  روز بعد از سقوط هر کدام از دیکتاتور ها  به خیابان بیام و شادی و پایکوبی کنیم .

نظرتون رو اینجا بیان کنید و پیشنهاد رو با هم قابل اجرا کنیم


۱۳۹۰ مرداد ۲۶, چهارشنبه

ای منجم اگرت شق قمر باور شد

 شعری از مولانا  که معجزه پیغمبر اسلام رو دروغی خنده دار و مسخره  میپندارد
جنتی کرد جهان را زشکر خندیدن

آنکه آموخت مرا همچو شکر خندیدن

گرچه من خود ز عدم دلخوش و خندان زادم

عشق آموخت مرا شکل دگر خندیدن

به صدف مانم،خندم چو مرا درشکنند

کار خامان بود از فتح و ظفر خندیدن

یک شب آمد به وثاق من و آموخت مرا

جان هر صبح و سحر ،همچو سحر خندیدن

گر ترش روی چو ابرم ،زدرون خندانم

عادت برق بود وقت مطر خندیدن

گر تو میر اجلی از اجل آموز کنون

بر شه عاریت و تاج و کمر خندیدن

ورتو عیسی صفتی؟خواجه!در آموز ازو

بر غم شهوت و بر ماده و نر خندیدن

ای منجم اگرت شق قمر باور شد

بایدت بر خود و بر شمس و قمر خندیدن

همچو غنچه تو نهان خند و مکن همچو نبات

وقت اشکوفه به بالای شجر خندیدن...

۱۳۹۰ مرداد ۲۴, دوشنبه

فروش بلیط اکران صحنه های اعدام توسط جمهوری اسلامی

یه پیشنهاد دارم برای شاه سلطان علی خودمون 
 این روز ها که همه ما رو تحریم کردند و پول نفت رو که فروختیم  نمیتونیم از کشور دوست و مومن چین و غیره بگیریم و چاه نفت که که داره به اخراش میرسه بهتره از توانمندی های نظام  اسلامی استفاده کنیم و دست به اقدامات درامد زا بزنیم  
یکی از توانمندی های ما هم همین اعدام  این گمراهان آزادی خواه و جاسوسان سازمان سیا و موساد و .... است و  رو شکر  الله در مقام اول جهانی هستیم و خیلی هم خوب تلاش میکنیم که اول باقی بمونیم و باید همین جا از برادران قوه قضاییه تشکر ویژه بکنیم(برادر مرتضوی خیلی ممنون)  ، با فروش بلیط تماشای اعدام به ملت همیشه روی صحنه و انقلابی و خودجوش یه پول قابل توجهی جمع کنیم تا امورات مملکتی رو بی پول نزاریم . حالا که قاتلان این برادر روح الله داداشی  رو که میخواهیم اعدام کنیم و این برادر از قهرمانان بوده و ملت هم خواهان اعدام این چند جوان هستند بهتره مراسم تو میدان آزادی برگذار کنیم و صندلی بچنیم و بلیط بفروشیم و فتح بابی خواهد بود برای تجارتی جدید و با تک تیری میتوان سه چهار تا هدف رو زد و ملت رو ترسوند و جنبش .رنگ پریده سبز رو عقب تر راند و از همه مهمتر انتخابات پر شور تری برگذار کرد به امید اینکه این دین نحیف الگویی باشد برای تمام امت جهان

۱۳۹۰ مرداد ۲۳, یکشنبه

۱۳۹۰ مرداد ۱۶, یکشنبه

کشور من جائیست که:


اگر روزه خودت رو بخوری اخراج میشی ولی اگر رای مردم رو بخوری رئیس جمهور،

اگر زنا کنی سنگسار میشی ولی اگر تجاوز کنی سردار،

چک برگشتی داشته باشی میشی کلاهبردار ولی پول نفتو ببخشی به فلسطینیها میشی رهبر،

با بدبختی مدرک بگیری میشی راننده تاکسی ولی جعل کنی میشی وزیرکشور ، شکایت کنی 

کشته میشی ولی بکشی درجه میگیری.


کشور من تنها کشوریست که پرچمش را به زبان کشور دیگری نوشته اند

۱۳۹۰ مرداد ۱۴, جمعه

وصیتنامه وحشی بافقی

" روز مرگم، هر که شیون کند از دور و برم دور کنید 

 

همه را مســــت و خراب از مــــی انــــگور کنیـــــد

مزد غـسـال مرا   سیــــر   شــــرابــــــش بدهید

مست مست از همه جا  حـــال خرابش بدهید

بر مزارم مــگــذاریــد بـیـــاید  واعــــــظ

پـیــر میخانه بخواند غــزلــی از حــــافـــظ

جای تلقــیـن به بالای سرم دف بـــزنیـــد

شاهدی رقص کند جمله شما کـــف بزنید

روز مرگــم وسط سینه من چـــاک زنیـد

اندرون دل مــن یک قـلم تـاک زنـیـــــــد

روی قــبـــرم بنویـسیــد وفــــادار برفـــت

آن جگر سوخته خسته از این دار برفــــت