۱۳۸۹ فروردین ۲۷, جمعه

بی جوابی اخوند بی مایه

نقل است كه از يك آخوند حاضر جواب اصفهاني پرسيدند كه آيا تا به حال پيش
آمده است كه در پاسخ به متلكي ناتوان شوي
جواب داد يك بار! و آن موقعي بود كه يك سپيده‌دم باراني براي پيشنمازي به
مسجد مي رفتم و كوچه پر از گل و لاي بود. ناگهان در يك چاه فاضلاب افتادم
و تا كمر در مدفوع و ادرار فرو رفتم...
در فكر اين بودم كه اگر به منزل برگردم و لباس خود را عوض كنم، نماز
مومنان قضا خواهد شد و اگر با همين وضع به مسجد بروم كه نمي‌توانم نماز
را اقامه كنم كه خانم جواني رسيد و مرا كه در آن حالت ديد با لبخند شيطنت
پرسيد: آميزي
حج آقا چرااینقدر تو خودتون فرو رفتين؟!!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

نظر شما کمک به ایجاد دموکراسی میکنه
همه با هم یک کشور با نظرات متفاوت و آزاد میسازیم