جلد سوم طبقات نوشته واقدی صفحه 32
گویند عبدالرحمن بن ملجم مرادی در زندان بود و چون علی (ع) رحلت فرمود که رحمت و رضوان و برکات خداوند بر او بادا ، و او را دفن کردند.، حسن بن علی فرستاد او را از زندان آوردند تا او را بکشند . در این هنگام مردم جمع شدند و نفت و بوریا آوردند تا جسدش را به آتش کشند . عبدالله بن جعفر و حسین بن علی (ع) و محمد بن حنیفه گفتند رهایش کنید و بگذارید خود ما از او انتقام بگیریم ، عبدالله بن جعفر هر دو دست و پای او را قطع کرد و او بیتابی نکرد و هیچ سخنی نگفت آن گاه بر چشمان او میل گداخته کشیدند و او گفت بر چشم عمویت میل سرخ شده در آتش میکشی و شروع کرد به خواندن سوره اقرا و تا آخر سوره را خواند در حالی که چشمانش بیرون میریخت . سپس دستور داده شد که زبانش را ببرند . چون شروع به این کار کردند بیتابی کرد به اوگفتند ای دشمن خدا دست و پایت را بریدیم و بر چشمانت میل کشیدیم بیتابی نکردی و چون میخواهیم زبانت را ببریم بیتابی میکنی. گفت برای این است که نمیخواهم لحظه ای در دنیا باشم و ذکر خدا نگویم و زبانش را بریدند. سپس او را در بوریایی نهادند و اتش زدند.
. این بخشی از تاریخ اسلام است و دروغ این شیعیان که با یک ضربه ابن ملجم را قصاص کردند و از همان شیر که به حضرت علی میخورد به او دادند پایان ندارد.
وحشی گری این جمهوری اسلامی در قبال مخالفان خود الگویی این چنین دارد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
نظر شما کمک به ایجاد دموکراسی میکنه
همه با هم یک کشور با نظرات متفاوت و آزاد میسازیم