سخنراني هاي روشنگرانه فرود فولادوند در مورد سلمان و ويژگيهايش بر اساس مستندات تاريخي
برنامه ۱۶ آوريل ۲۰۰۴ بخش ۲ - فرود فولادوند frood fouladvand
عمر سلمان به گفته تاريخ نويسان 250 سال اعلام شده است
برنامه ۱۶ آوريل ۲۰۰۴ بخش ۳- فرود فولادوند frood fouladvand
آيا سلمان جادوگر بود- نقش سلمان در جنگ قادسيه و ايجاد ارتش منظم و پيشرفته براي اعراب
برنامه ۱۶ آوريل ۲۰۰۴ بخش ۴ - فرود فولادوند frood fouladvand
هرجا که نبرد شکست مي خورد سلمان وارد مي شد و فتح براي مسلمانان حاصل مي شد با مرگ سلمان اختلاف اعراب بر سر خلافت شکل مي گيرد. (سلمان در سال 35 يا 36 هجرت پس از مرگ عثمان درگذشت)
در جنگ خندق مهاجرين و انصار بر سر اينکه در کنار سلمان باشند با هم درگير شدند. ابو نعيم گفته که سلمان از معمرين (کساني که زياد عمر مي کنند) بوده گفته شده که او آنقدر عمرش زياد بوده که از زمان عيسي به دنيا آمده و هر دو کتاب مسيحيت و يهوديت را خوانده. سلمان سه دختر داشت يک دختر او در اصفهان بوده و دو دختر او در مصر بوده اند
برنامه ۱۶ آوريل ۲۰۰۴ بخش ۵ - فرود فولادوند frood fouladvand
سلمان در سال 36 هجري در حاليکه پادشاه مدائن (عراق امروزي) بود درگذشت .
برنامه ۱۶ آوريل ۲۰۰۴ بخش ۶ - فرود فولادوند frood fouladvand
ترديد در مورد عمر سلمان و پاسخ به اين ترديد
اگر سلمان نبود فاتحه محمد و علي و چغندر و برگ چغندر در همان جنگ که به تدبير سلمان خندق ناميده شد خوانده شده بود
بين انصار و مهاجرين بر سر اينکه سلمان را متعلق به خود بدانند درگيري ايجاد شد و محمد براي پايان دادن به اين مناقشه گفت سلمان اهل بيت ماست يعني در حد فاطمه، علي، حسن، حسين و... سلمان را تا اين حد به خود نزديک مي دانست
برنامه ۱۶ آوريل ۲۰۰۴ بخش ۷ - فرود فولادوند frood
محمد نشان اهل بيت را به هيچ يک از صحابه نداد.
زماني که سلمان کلنگ بر زمين مي زند و جرقه اي بر مي خيزد، سلمان به محمد مي گويد اين کاخ تيسفون و مدائن بود که به دست مسلمانان مي افتد.
در يک زماني سلمان برده مرد يهودي بوده مرد يهودي از او بدش مي آمده و به او دستور داد تا صبح تپه شني که در جلوي خانه اش قرار دارد را جابجا کند و سلمان شب تا صبح دعا(ورد) خواند و بادي آمد و تپه شني را جابجا کرد صبح وقتي مرد يهودي بيدار شد و به سراغ تپه شني رفت آنرا نيافت و دچار دهشت شد اول تصور کرد که جادو شده و نمي توانست باور کند خطاب به روزبه(سلمان) گفت تو جادوگر هستي و من نمي دانستم من تو را از اين روستا بيرون مي کنم تا بميري...
سلمان، روش ساخت منجنيق را به محمد و اعراب ياد داد.
برنامه ۱۶ آوريل ۲۰۰۴ بخش ۸ - فرود فولادوند frood fouladvand
سلمان در مورد استفاده از منجنيق در جنگ با يهوديان طائف به محمد مشاوره مي دهد و با دست خود منجنيق را ساخت و روبروي دژ طائف آنرا نصب کرد و يهوديان به سرعت شکست خوردند و محمد دستور داد نخل ها را بکنند و آتش بزنند.
برنامه ۱۰ مه ۲۰۰۳ بخش ۱۷ - فرود فولادوند frood
سلمان مدعي پادشاهي ايران بود.
سلمان از يک کشيش مسيحي بخاطر گرفتن صدقه و جمع آوري مال براي خودش و ندادن اين صدقات به فقرا در بين انصار بد مي گفت و به جايي که اين کشيش مسيحي طلاها و صدقات مردم را مخفي کرده بود را نشان داد و انصار مسيحي مدينه آن کشيش را دفن نکردند و به صليب کشيدند.
جالب است که در مورد اين خاطره سلمان در قران آيه اي وجود دارد (سوره توبه آيه 34) که دقيقا با خاطره سلمان تطابق دارد.
برنامه ۴ مه ۲۰۰۳ بخش ۱۱ - فرود فولادوند frood
سلمان از محمد نامه اي بعنوان سند دريافت مي کند که پس از فتح ايران خانواده من از طرف اعراب در امان باشند و نسخه هاي زيادي از اين نامه را نوشتند. محمد در اين نامه مي گويد من و الله مال و خونمان را به اين خانواده مديون هستيم و به مال و جان اين خانواده نبايد دست درازي شود در سرزميني که اين خانواده زندگي مي کنند نبايد هيچ ظلمي به آنها شود و هيچ سخت گيري بر عليه آنها نشود هر کس که اين نامه من را مي خواند بر اوست که خانواده سلمان را حفظ کند و گرامي بدارد و هرگونه بدي آنها را ناديده بگيرد و از قانون جزيه مبرا بداند و مسلمان هم نشدند مهم نيست. حتي اگر از شما چيزي خواستند به آنها بدهيد و اگر به شما بي ادبي کردند ببخشيدشان و اگر به انها بي ادبي شد جلويش را بگيريد. و بر شما است که از بيت المال مسلمانان در ماه رجب پرداخت کنيد. سلمان استحقاق اين را دارد و فضيلت سلمان از هرمومن ديگري بيشتر است. و به من وحي شده که بهشت بيشتر از سلمان مشتاق است که او را بپذيرد. اومورد اعتماد و امين من است و پاکيزه برگزيده و اندرزگوي رسول الله است و سلمان اهل بيت من است.
برنامه ۳ دسامبر ۲۰۰۳ بخش ۳ - فرود فولادوند frood fouladvand
عمر عثمان و علي هر سه بدست ايرانيها کشته شدند
برنامه ۳ دسامبر ۲۰۰۳ بخش ۴ - فرود فولادوند frood fouladvand
ايرانيها شرافت خود را لگدمال شده در برابر مسلمانان ديدند و اين برايشان بسيار دردناک بود. فيروز نهاوندي (ابولولو) از متعصب ترين ايراني هاي وطن پرست بود و هرگاه کودک اسيري مي ديد به سرش دست مي کشيد و مي گفت عمر جگر مرا آتش زده است. تاريخ نويس عرب مي گويد دست موالي(ايرانيها) به خون عثمان آلوده است و موالي بودند که پشت سر عثمان شايعه پراکني مي کردند.
برنامه ۳ دسامبر ۲۰۰۳ بخش ۵ - فرود فولادوند frood fouladvand
موالي(ايراني ها) مرتبا دسيسه مي کردند و حديث برعليه عثمان درست مي کردند. و مردم را تحريک مي کردند. توطئه کشتن علي هم به دست ايراني ها هدايت شد. عمر به دست فيروز کشته شد و علي بدست جازويه. اين توطئه فقط مسئوليتش به عهده خوارج نبود بلکه موالي (ايراني ها) در اين توطئه نقش داشتند.
بهمن جازويه فرمانده جنگ نبرد پل در ايران بود .
برنامه ۳ دسامبر ۲۰۰۳ بخش ۶ - فرود فولادوند frood fouladvand
بهمن جازويه پرچم درفش کاوياني را در جلوي سپاه خود قرار مي دهد و در منطقه اي به نام مروحه پس از گذشتن از فرات منتظر ارتش ابو عبيد مي شود و با اعراب مي جنگد و ابو عبيد را مي کشد و بسياري ديگر را طوري که از ارتش اعراب فقط دو نفر به نامهاي معاذ قاري و ديگري سعد ختمي باقي مي مانند و معاذ قاري پاي برهنه به مدينه مي رود و ديوانه مي شود و در کوچه هاي مدينه قران مي خوانده و عمر به او مي گويد اي معاذ تو ديگر مال من شدي گريه نکن.
واقدي در کتاب فتوح شام، در توصيف بهمن جازويه در نبرد قادسيه: عمر سعد هنگامي که همه را به جنگ تشويق مي کرد اسود انسي را در حال فرار ديد به او گفت از چه فرار مي کني. اسود در پاسخ به عمر گفت اي امير در اينجا مرگ سرخ است شير درنده و خرد کننده است و او پر قدرت و زورمندي از ايراني ها است او چهار مسلمان را يکجا کشت وقتي من با او جنگيدم نزديک بود که کشته شوم و اگر خالد بن جعفر خارت را نفرستاده بود من را هم کشته بود زيرا که او دلاور و شجاع است.
برنامه ۳ دسامبر ۲۰۰۳ بخش ۸ - فرود فولادوند frood fouladvand
او را (بهمن جازويه) در نهايت در جنگ قادسيه اسير گرفتند و هنگامي که اسم او را پرسيدند او گفت جازويه رامهرمزي ولي اين اسم براي اعراب سخت بود از اينرو شغل پدرش را پرسيدند چون اعراب از روي شغل بروي افراد نامگذاري مي کردند او پاسخ داد افسارگير بود (افسارگير به کسي مي گفتند که افسار اسب فرمانده لشگري را مي گرفت که فرمانده دستانش را براي سپر و شمشير استفاده کند و افسارگير افسار اسب فرمانده را با يک دست مي گرفت و مي دويد و با دست ديگرش با گرز يا شمشير راه را باز مي کرد و کسي که اين کار را مي کرد مهارت هاي جنگيش بسيار مي بايست بالا مي بود) پدر بهمن جازويه چنين شغلي داشت افسار در عربي به معني لجام و افسارگير به معني ملجم است بنابراين او را ابن ملجم ناميدند. جالب آنکه در بين اعراب هيچ کسي چنين نامي براي خود نمي نهد و اين اسم را اعراب بروي اين ايراني ناميدند.
بهمن جازويه يک دلاور ايراني بود که متجاوزين به ناموس و کشور ما را به سزاي عملشان رساند.
پس تسخير ايران عمر فرش بزرگ بهارستان را به نزد علي برد و علي به او گفت فرش را تکه تکه کن و با عدل و مساوات بين مسلمين تقسيم کن (نمي فهميد که فرش تکه تکه شده هيچ ارزشي ندارد و ارزش آن فرش به عظمت ونقشي بود که در کليت آن بود.)
برنامه ۳ دسامبر ۲۰۰۳ بخش ۹ - فرود فولادوند frood fouladvand
ادامه تکه تکه کردن فرش بهارستان به فرمان علي
*** در باب امام حسين ***
برنامه ۱ مارس ۲۰۰۴ بخش ۱ - فرود فولادوند frood fouladvand
از ويژگي هاي حسين تازي اين بود که مي گفت زن ايراني را به همسري نگيريد فقط کنيزشان کنيد. شهربانو شاهزاده ايراني که پس از تجاوز ايران توسط اعراب به اسارت درآمد الواقدي مي نويسد که پس از رسيدن به مرکز خلافت بر اثر بيماري درمي گذرد.
حسين يک سرمايه دار عرب بود و در حدود 3800 نفر با او بودند در هنگامي که به جنگ يزيد رفت. و دولت و حکومت در دست يزيد بود و 25000 نفر نيرو داشت.
و حسين فکر مي کرد خدا کمکش مي کنه وگرنه چنين کاري نمي کرد.
برنامه ۱ مارس ۲۰۰۴ بخش ۲ - فرود فولادوند frood fouladvand
بر اساس اسلام کسي که بر عليه خليفه شورش کند کافر است و حسين هم کافر بود و بخاطر همين اموالش جزو املاک مسلمين در آمد و زن ها و فرزندانش هم تجاوز کردند از کربلا تا کوفه و دربار يزيد به همه زنها تجاوز مي شده يعني زينب و کلثوم و همه اسير عربها بودند و آنها بر اساس اسلام به اينها تجاوز مي کرده اند.
اگر براي عرب مهم مي بود که حسين پسر محمد است و نبايد کشته مي شد پس چرا کشته شد؟ کسي که حسين را کشته آيا از تجاوز به زينب اباهي دارد؟
برنامه ۱ مارس ۲۰۰۴ بخش ۳ - فرود فولادوند frood fouladvand
در کتاب "الخلاف و الولة للعصر العباسي" يک حسين بن علي ديگر که از نوادگان حسن است را شرح مي دهد که سرنوشتي مشابه حسين بن علي دارد و عينا به همان شکل به دست پسر عموهاي عباسي خود کشته مي شود. مي گويد که عباسي ها آنها را به شرب خمر متهم کردند و آنها را دستگير کرده و حد شرعي را برايشان اجرا کردند و طناب به گردنشان انداختند و آنها را در مدينه گرداندند در اين هنگام حسين بن علي پسر حسن به سوي وي رفت و از بدي معامله اي که با خانواده او شده بود اعتراض کرد سپس حکمران مدينه انها را از گشتن با طناب در شهر درآورد و يک شبانه روز حبسشان کرد سپس رهايشان کرد به شرطي که زير نظر باشند در اين هنگام محمد پسر نفس زکيه چند روزي مخفي شد و به مدينه برگشت و علويان هم مقدمات فتنه و خروج حسين بن علي فراهم شد.
برنامه ۱ مارس ۲۰۰۴ بخش ۴ - فرود فولادوند frood fouladvand
بخشي از مردم مدينه با حسين بن علي بيعت کردند تا خليفه شود. و بعضي از کوفيان هم به او پيوستند. سپس همه با سپاهيان به سوي مکه خروج کردند. در راه سپاهيان عباسي راه را بر او بستند در وادي فخ صورت گرفت و اين وادي شش مايل با مکه فاصله داشت در اين نبرد مسير علوي ها روشن شد و قربانيان بي شماري رفت و در ميان اين کشته ها حسين بن علي هم بود. از کثرت گرفتاري که بر سر علويان در اين نبرد آمد مورخين آن را مقايسه کردند با معرکه کربلا. و سختي و شدت آن را کمتر از کربلا ندانستند.
برنامه ۱ مارس ۲۰۰۴ بخش ۵ - فرود فولادوند frood fouladvand
پدرهاي اسلام که امامان و خليفه هاي عرب و همه شان از خانواده پيامبر بودند در طول تاريخ پس از اسلام همواره مانند سگ به جان هم افتادند و همديگر را دريدند و بخاطر اموال ايرانيان پاره کردند و ما بايد براي آنها گريه و زاري کنيم
*** در باب ابولولو و نام دختر خوانده اش ***
برنامه ۲۰ ژانويه ۲۰۰۴ بخش ۵ - فرود فولادوند frood fouladvand
فيروز نهاوندي يک جنگجو بوده که مورخين مي گويند هيچکس مانند او تعصب ايراني نداشته در کتاب اطبقات ابن سعد روايت مي شود که عمر خواب ديد که خروسي دوبار به او نوک مي زند
برنامه ۲۰ ژانويه ۲۰۰۴ بخش ۶ - فرود فولادوند frood fouladvand
در کتاب اطبقات ادامه مي دهد که کسي که ضربه به عمر زد نامش ابولولو بود غلام مغيره بود که رابط ميان سلمان فارسي و موبد موبدان در آتشکده کسروي در تيسفون بود و يک چشمش را در جنگ بدر ازدست داده بود. مغيره در جنگ خندق مسلمان شد و آدم فهميده اي بوده و گفته شده که 300 زن را به اسلام آورده عمر ولايت بصره را به او داد سپس ولايت کوفه را به او داد همچنان در کوفه ماند تا عمر کشته شد و در خلافت عثمان، کنار گذاشته شد.
همينکه عمر وارد مسجد مي شد به صف ها مي گفت آرايش بگيريد و سپس به جلو مي رفت و تکبير مي گفت ولي اينبار قبل از تکبير ضربه اي خورد و گفت مرا يک سگ کشت و ابولولو خنجري دو دم در دستش بود و هر مردي که به او نزديک مي شد به او ضربه اي مي زد و سيزده نفر را در آن هنگام در مسجد کشت
برنامه ۲۰ ژانويه ۲۰۰۴ بخش ۷ - فرود فولادوند frood fouladvand
ابولولو خنجرش را خودش مي سازد و آنرا زهر آلود مي کند و عمر را مي کشد. ابولولو در نهاوند اسير شد و ملک مغيره شد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
نظر شما کمک به ایجاد دموکراسی میکنه
همه با هم یک کشور با نظرات متفاوت و آزاد میسازیم