۱۳۹۰ مهر ۲۲, جمعه

سروده‌یی از بهرام مشیری تقدیم به دکتر اسماعیل خویی

 

ای خراسانی که مُلک شعر در تمکینِ توست

کام جان شیرین مدام از چامه ی شیرینِ توست

" اُطلبُ العِلمُ وَلوبالسّین" که آن تازی نوشت

علم نِی در چین که زیر خامه ی رنگینِ توست

در گلستان سخن ای باغبانِ چربدست

چامه‌های نغز و شیرین لاله و نسرینِ توست

من نه تنها مِهر می‌روزم بدان طبع ِ بلند

اهلِ فضل و معرفت را گفت‌ و‌گو تحسینِ توست

هیچ خَر از خواندن یاسین نشد آدم ولیک

گوش ملایان بدین امید بر یاسین ِ توست

رهرو عشقی و راه کعبه‌ی دل می روی

راستی دینِ تو و حب‌الوَطن آیین ِ توست

بر دهان‌ها قفل بربستند و خاموش است شهر

نکته‌ها را عالمی مشتاق بر تبیینِ توست

خوش به میدان تاختی ای تک سوارِ پارسی

شکر ایزد را که بر اسب بلاغت زینِ توست

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

نظر شما کمک به ایجاد دموکراسی میکنه
همه با هم یک کشور با نظرات متفاوت و آزاد میسازیم