آماري كه اخير در ايران منتشر شده است ،كتاب هاي تاريخي كه در ايران چاپ و پخش مي شود ، حدود 40 درصد از بازار كتاب را به خود اختصاص داده است. يعني ايرانيان توجه بسيار بالا و بزرگي به تاريخ و پيشينه و گذشته ی خود داشته و جستجوگر شناخت گذشته خود ميباشند! هرچند در سال هاي نخست انقلاب ، كتاب هاي ديني و بويژه اسلامي خريداران بسياري داشت و پس ازچندي ده ها سازمان و تشكيلات ديني و دولتي هزاران هزار كتاب را از تاريخ اسلام و غيره چاپ كرده و بطور رايگان در اختيار مردم داخل وخارج ازكشور قراردادند، اما خيلي زود مردم بسوي تاريخ گذشته خود روي آورده و كتاب خواني باستاني رايج شد. جدا از كتاب خواني باستاني، كتاب هاي بسياري از تاريخ و تحليل و نقد و تفسير مسائل اسلامي بودند اززبان هاي ديگر بويژه عربي ترجمه شد كه نسبت به جو صددرصد شيعي سال هاي قبل ،مردم با افكار و آراء مختلفي دررابطه با اسلام نيز آشنا شدند. مي رسد. بالارفتن رشد فكري مردمان ما طي سال هاي اخير و تحميل فراگيري زبان عربي در مدارس موجب شد تا هم وطنان ما به ريشه و معني برخي از نام هاي غيرايراني پيبرده وتلاش كنند تا هر چه بيشتر از نام هاي زيبا وپرمعناي ايراني بهره ببرند و واقعاً طي قرنها نياكان ما بخاطر آگاه نبودن از معنيهاي برخي از نام ها، شايد ستمي تاريخي به فرزندان خود مي كردهاند. البته چون زبان عربي زبان مادري مردم ما نبوده است و هجوم بيگانه موجب شده بود ناخودآگاه برخي از واژهها و نام هاي نادرست بر تاريخ و فرهنگ و جوامع و خانوادههاي ما تحميل شود.. مثلاً غلام نامي است و يا شايد بهتر باشد بگوييم پيش وند برخي از نام هايي است كه هرگز در زبان عربي از آن استفاده نمي شود. اما غلامعلي و غلامحسين و غيره درميان ما ايرانيان بسيار رايج بوده است. من بسياري از كشورهاي عربي را گشتهام. دوستان بسياري دارم كه از كشورهاي عربي هستند و هرگز يك عنصر عرب را نديدهام كه اورا غلام بنامند! و اين بدين خاطر است كه اعراب معني غلام را ميدانند و ما نمي دانستهايم. غلام از ريشه ی غلم ميآيد كه به معناي بهره وري جنسي است. و غلام به پسربچههايي ميگفتند كه اعراب از آنها استفاده جنسي مي نمودهاند! به غلط به ما گفته بودند كه غلام يعني نوكر وبرده و بنده. درصورتي كه درزبان عربي، عبد ميشود برده و نوكر را خادم مي گويند. غلام وكنيز هم طراز و هم راهند. از كنيزان نيز بهره جنسي وخانه گي مي بردهاند و از غلام بچه ها نيز. بسياري از نام هاي عربي كه درميان ما ايرانيان رايج است درميان اعراب اصيل (عربستان سعودي، كشورهاي خليج فارس..) ابداً متداول نيست! هرچند امكان دارد كه اين نام ها درميان شيعيان مورد استفاده قرار بگيرد، آن هم به عنوان عشق وتعصب ويژهاي كه نسبت به برخي از شخصيت هاي تاريخ اسلام داشته ودارند. اما بدون شك اگر پدرومادري با ريشه ی اين گونه نام ها ومعناي آن ها آشنايي مي داشتهاند ، هرگز نام هاي نازيبا را به عشق شخصيت هاي تاريخي برروي فرزندان خود نمي نهادند. با هم به معني چندنام نگاهي مياندازيم كه نتيجه سال ها پژوهش و كنكاش ميباشد:
ام كلثوم: ام يعني مادر و كلثوم به فرزند خيكي و چاق اطلاق مي شود
|
جعفر: ماده شتري كه شير بسيار داشته باشد
ذبيح: به هرچارپايي كه گلويش را ببرند مي گويند. ذبح شده يعني گلو بريده
باقر: كه از خانواده بقره ميباشد به گاو نر چاق می گويند و اعراب جاهلي به كسي كه خيلي چيز ميفهميده است نيز مي گفته.
باقرالعلوم يعني طرف همچون گاو چيز مي داند.
عباس: از عبس ميآيد به معناي اخمو، ترشرو، ترس ناك و بدخو
عثمان: بچه مار
كاظم: از كظم ميآيد و به معناي لال بودن، گنگ و بيزبان و خاموش
هاشم: به نان فروش دورهگرد ميگفته اند
حيدر: اين نام مخلوطي است از عربي و پارسي، حي يعني زنده و در يعني دريدن! حيدر به كسي گفته اند كه انسانها را زنده زنده پاره ميكرده است
صغري: كوچك و پست و اصغر نيز از همين خانواده و ريشه صغرا است. به معناي كوچك تر
سيد و سيدي آقا و آقايي
البته نام هاي ديگري چون كلب علي، كلب حسين و غيره نيز رايج بوده است كه كلب يعني سگ و كلب علي يعني سگ علي و سك حسين و غيره. اين ها نمونه اندكي بود ازمعني برخي از نام هاي تازي كه درميان ما ايرانيان قرن ها رايج است. ما كم تر از معني آنها آگاه بوده ايم و كلاً اين گونه نام ها نوعي توهين وتحقير بوده است براي هرعنصر ايراني هم چنان كه درقرن هاي نخست هجوم تازيان به ايران، ما را برده و موالي مي خواندند و خودشان را مولا! و براساس همين تفكر و انديشه بودكه
نام هاي نازيباي عربي را نيز برما تحميل كردند! همچنانكه با رايج نمودن واژه و لقب و يا عنوان آقا كه عربي آن ميشود سيد، به طور غلط به ما فهماندند كه سيد بودن يعني نواده پيامبر اسلام بودن. يك پنجم درآمد هر ايراني نيز در بست بايد دراختيار تازيان قرار بگيرد و چون سيد بودن يك برتري اجتماعي و اقتصادي را از آن دارنده اين عنوان ميكرد، تعداد سيدها نيز در تاريخ ما فراوان شد و تا به امروز برجاي مانده است وكلاً نوعي تبعيض اجتماعي ميان تازي و ايراني برعنصر آزاده ايراني تحميل شده است.
در اين پژوهش آمده است كه بسياري از ثروتمندان و روساي قبايل و زورمندان وفرماندهان سپاه خود را سيد خوانده گواهينامههايي را نيز تدوين نمودهاند تا اولاً از موالي بودن به مولا شدن ترقي پيدا كنند و هم از عدم پرداخت خمس كه يك پنجم درآمد بوده است بهرهمند شوند و از آن سو يك پنجم درآمد ديگر ايرانيان را نيز از آن خود سازند.
سخنان كوتاه
چراغ راه « اين وصيت من است!» ازسياوش اوستا
اهورامزدا خداي دانا، توانا و مهربان انسان است.آري معمار بزرگ هستي
« خداوند» « اهورمزدا» و .. وجود دارد، اما فراتر و يا فروتر از آن هرچه بگويند دكاني براي كاسبي و يا افسانهاي بيش نيست!
اهورامزدا نه اهريمن را آفريده است ونه آتش جهنمي را براي ما فراهم آورده است. تمامي كتب وگفتههاي ديني جهان را به سه سخن ِ
" نيكي در پندار، گفتار و كردارنيك " بفروش.
هستي را با خرد بنگر و خدا را با دل.
بزرگ ترين سرفرازي ، باور به خداوند است.
خداوند هيچ نيازي به انسان ندارد.
انسان ازنگاه رواني نيازمند خداوند است.
خداوند ِ بزرگ ِ اوستا، شكنجه گر نيست.
مشورت با بانوان نيكو است.
هرنسلي آگاه تر از نسل پيش است.
دشمن دانا ازدوست نادان بهتراست.
تن را با ورزش و روان را با دانش پرورش دهيد.
نابخردان خودرا داناترين و بزرگ ترين و برترين ها مي دانند .
راستي با ياران ،دوستي را پايدار مي كند.
مهرورزي دل و روان را شاد مي كند.
با مردم نيكي به اندازه ، تا بده كار نشوي.
خردمندان خودرا در برابر هستي و ناشناختههايش كوچك مي دانند.
بدون برنامه روز را شب نمودن ،كشتن زمان و عمر است.
دشمن دوست نما چنان كند كه هيچ دشمني نكند.
نصيحت دشمن را مپذير اما بخوبي گوش كن.
خردمندان نمي.جنگند. گفت گو مي كنند.
گفت گو نمودن با رقيب و دشمن برتر از جنگيدن است.
عشق به هركس، عيب آن كس را مي پوشاند.
از خداوند خردمندي و تندرستي بخواهيم.
وجدان ما دادگاه و دوزخ ماست.
ميان خدا و انسان هيچ واسطهاي نيست.
خداوند ِعادل آن ست كه در ميان ميلياردها انسان،كس ويا كساني را بعنوان بهترين برنگزيند.
خداوند ِعادل آن ست كه درميان زبان هاي جهان، زبان خاصي را بعنوان برترين معرفي نكند.
ِ خداوند بي كار وبازي گر نيست تا براي نشست و برخاست و روابط خانواده گي مردم ،مرتب پيام و بيانيه نازل كند.
ايران در زمان هخامنشيان بر بيش از 120 كشور جهان حاكم بود. مصر، عربستان، يمن از جمله اين كشورها بودند
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
نظر شما کمک به ایجاد دموکراسی میکنه
همه با هم یک کشور با نظرات متفاوت و آزاد میسازیم