به یزدان که این کشور آباد بود... همه جای مردان آزاد بود..
در این کشور آزادگی ارز داشت...کشاورز خود خانه و مرز داشت
گرانمایه بود آنکه بودی دبیر...گرامی بد آنکس که بودی دلیر
نه دشمن در این بوم و بر لانه داشت... نه بیگانه جایی در این خانه داشت
از آنروز دشمن بما چیره گشت... که ما را روان و خرد تیره گشت
چو ناکس به ده کدخدایی کند... کشاورز باید گدایی کند
اگر مایه زندگی بندگی است... دو صد بار مردن به از زندگی است
بیا تا بکوشیم و جنگ آوریم... برون سر از این بار ننگ آوریم
فردوسی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
نظر شما کمک به ایجاد دموکراسی میکنه
همه با هم یک کشور با نظرات متفاوت و آزاد میسازیم