Sent to you by arya via Google Reader:
Things you can do from here:
- Subscribe to -[IranProud]- using Google Reader
- Get started using Google Reader to easily keep up with all your favorite sites
عادت داریم که مشکلاتمان را به دیگران نسبت دهیم، البته این نسبت دادن مشکل به دیگران، ریشه در تاریخ ما دارد. کشوری بودهایم و هستیم که از چهار سو مورد طمع دشمنان قرار گرفته است.
آیا باید از این دشمنان گله نمود یا ریشه را در خودی جستجو کرد؟
شاید اساسیترین و تأثیرگذارترین رویداد تاریخی ایران حملهی اعراب مسلمان به ایران و تغییر ساختار سیاسی اجتماعی و فرهنگی کشورمان بود، روندی که هنوز ما تاوان آنرا پس میدهیم، مکتبی که باعث پرورش نسلی از ایرانیان شد که حاضر نیستند در اعتقاداتشون اندکی تعقل نمایند، نسلی متعصب، تعصبی که خرد را کور نموده بگونهای که به خود اجازهی تفکر را نمیدهند، تفکر در اساس دین.
تعصب در این سوی قضیه هم وجود دارد، من هم مانند بسیاری از منتقدان اسلام معتقدم که ریشهی بسیاری از مشکلات کشور را باید در اسلام دید؛ این دین ما را در گذر زمان میخکوب نموده است، آیا کوتاهی از اسلام و رهبر آن محمد ابن عبدالله است یا خود ما؟
هر دین، مذهب و فرهنگی آرزو دارد اعتقاداتشان در تمام گیتی ترویج شود، محمد ابن عبدالله هم از این قضیه مستثنی نیست، ادامه دهندگان راه او پس از وفاتش نیز از همان قوم بودند، پس قطعا در راه اعتلای نام عقیدهی خویش از هیچ تلاشی فروگذار نمیکردند که از آنان هم گلهای نیست؛ اما گلهی واقعی از خودیهاست، خودیهائی امثال روزبه اصفهانیهاست(سلمان فارسی) که تأثیرشان بسیار بیشتر از مهاجمانی است که در ابتدا با زور، کشور ما را به اسارت فیزیکی و سپس فرهنگی خویش درآوردند، آنان برای اینکه سلطهی فرهنگی خویش را بر کشور ما گسترش دهند و این سلطه ثبات داشته باشد، ضحاکوار اقدام به خوردن مغز جوانان ایرانی نمودند، پس از این است که هر کدام از این جوانان به ضحاکی دیگر تبدیل خواهند شد. آیا میدانید ضحاکی که فردوسی مد نظر دارد، دقیقا اسلام است؟
من چهرهی ضحاک را در تک تک آخوندها میبینم، آخوندهائی که درست مانند ضحاک اقدام به خوردن مغز جوانان ایران زمین مینمایند، با تلاش همین ضحاکان است که ابرضحاکانی بسیار خطرناکتر از آخوند پرورش مییابد، کسانیکه خود را روشنفکر دینی میدانند و با مغلطه و سفسطه با جوانان ایرانی، اجازهی تعقل در دین را نمیدهند و همچنان خرافه را زیور میدهند تا امروزی جلوه نماید، آنها با استفاده از همین روش دین را علمی القا میکنند.
من از ضحاکان گلهای ندارم، زیرا نیش عقرب نه از بهر کین است، اما از شما جوانان رشید کشورم گلهمندم که چرا در این زمینه تلاش لازم را نمیکنید؟
ای جو.انان میهن! چرا نقد دین را به عهدهی گروهی خاص گذاشتهاید؟
ریشهی تمام مشکلات اساسی ما در دین نهفته است و انتظار دارم که بجای برخورد احساسی با این موضوع و پریدن به رهبر اسلام و سایر اعراب مقدس، نقد دین را در جامعه همهگیر نمائیم تا آخوندی نتواند با القای اینکه من مانند پزشکی هستم در دین اجازهی نقد را از ما بگیردف خود را مرجع جلوه دهد و ما را مقلد. دین یعنی تاریگی، آیا میتوان با سلاح تاریکی به جنگ تاریکی رفت؛ کافی است که هر کدام از ما نوری به اندازهی شمعی روشن نمائیم، تا کل ایران عزیز نورانی گردد.
به امید آن روز!
فرزند ایران
|
|
فایل صوتی کامل (۱۷ دقیقه ای ) از سخنرانی های جنجالی مجلس: خفه شو بتمرگ، پفیوز!
دانلود از طریق رپیدشیر
فایل صوتی اول
فایل صوتی دوم
دانلود بی دردسر:
http://www.zshare.net/download/77543452720f0bb8
http://www.4shared.com/file/z76LZ1dy/majlis.html
http://www.4shared.com/get/324463887/5c8e9f0/301040blogskycom_Majles_220620.html
---------------------------------------------------------------
جدیدترین فیلترشکن امروز
http://iran.1.vg جدید
..........................................................................
هنگام استفاده از این فیلتر شکنها، باید گزینه زیر را جهت عبور از فیلتر تیک بزنید:
Use rotate13 encoding on the URL
http://mili1000.minitunes.org جدید
http://mili1000.faq101.net جدید
http://mili1000.gnrtalk.info جدید
http://mili1000.iceproxy.net جدید
http://mili1000.url.is-by.us جدید
http://mili1000.filter.for-better.biz جدید
http://mili1000.mymediamonkey.com جدید
.........................................................................
فیلترشکنهای امروز (ssl)
Attachment(s) from ahle iran
2 of 2 File(s)
|
به عکس زیر که نقشه پوشش طبیعی عراق است توجه کنید:
منطقه کربلا را بنگرید، اینجا همان صحرای جهنمی کربلا است؟
از آن گذشته در چنین مناطقی به دلیل نزدیکی به رودخانه بستر زیرین زمین را سفره های پهناور آبی تشکیل می دهد و دست رسی به آب آسان تر از آن چیزیست که به ذهن می رسید. تنها با کندن 4 یا 5 متر از زمین می توان به آب رسید. در منطقه اهواز یکی از مشکلات ساخت و ساز همین سفره های زیرزمینی است که کاملا زیر شهر با فرا گرفته اند. 72 نفر نتوانسته اند یک گودال 4 متری حفر کنند؟
از طرفی بر طبق گفتار شیعیان این رویداد در تابستان و هوای گرم و جهنمی رخ داده ولی با مراجعه به این سایت و وارد کردن تاریخ 10 ام محرم سال 61 هجری قمری در قسمت Islamic Calendar در می یابید که عاشورا در روز چهارشنیه 21 مهر ماه بوده است.البته 21 مهر نیز هوای کربلا آنچنان خنک نیست ولی آن تابستان جهنمی هم که شیعیان میگویند نیست. اکنون می گویند شرایط آب و هوایی 1400 سال پیش با امروز فرق دارد. نخست اینکه در یک پریود 1400 ساله آن تغییر آب و هوایی که در ذهن مسلمانان است نمی تواند رخ دهد و دوم اینکه اگر هم تغییری باشد مطمئنا هوا خنک تر نشده بلکه دما بالاتر هم رفته است. یعنی 1400 سال پیش نسبت به امروز خنک تر بوده.
اما یک نکته ی جالب دیگر
در داستان هایی که از واقعه ی عاشورا گفته شده اشاره ای به گرسنگی نگردیده ، یعنی کاروان حسین مشکل گرسنگی نداشته است. مسلما کاروان برای سیر کردن خود علف نمی خورده. پس این کاروان نیز مانند سایر کاروان ها حیوانات اهلی به همراه خود داشته که با مشکل گرسنگی مواجه نشود، مثلا گوسفند یا بز، برای رفع تشنگی نیز میتوانستند از شیر همین حیوانات اهلی استفاده کنند. در ضمن شتر نیز همراه آنها بوده ، عرب ها که به خوردن شیر شتر علاقه ی بسیار دارند ، میتوانستند از شیر شتر ها نیز استفاده کنند.
باز هم نکته ای دیگر، سه نقل قول در مورد مقبره حسین:
هارون الرشيد را در حالى پشت سر گذاشتم كه قبر حسين عليه السلام را خراب كرده و دستور داده بود كه درخت سدرى را كه آنجا بود به عنوان نشانه قبر براى زوار، و سايهبانى براى آنان قطع كنند.(تاریخالشیعه،محمد حسین المظفری، ص 89، بحار الانوار،ج 45،ص 39
قبر شريف آن حضرت مورد تعرضو دشمنى متوكل عباسى قرار گرفت.او به توسط گروهى از لشكريانش قبر را احاطه كرد تا زائران به آن دستريس نداشته باشند و به تخريب قبر و كشت و كار در زمين آنجا دستور داد.. (اعیان الشیعه،ج 1،ص 628،تراث کربلا،ص 34;بحارالانوار،ج 45،ص 397)
سال 236 متوكل دستور داد كه قبر حسين بن على و خانههاىاطراف آن و ساختمانهاى مجاور را ويران كردند و امر كرد كه جاى قبر را شخم زدند و بذر افشاندند و آب بستند و از آمدن مردم به آنجا جلوگيرى كردند. (همان)
از این دست نقل قول ها بسیار است که تنها به سه مورد اشاره کردم. در بیابان بی آب علف و صحرای جهنمی کشت و کار کرده اند و بذر افشانده اند؟
پس با این همه موارد چگونه حسین و کاروانش از تشنگی و گرمای هوا رنج دیده اند؟ آیا مذهب عقلی را که فکر که می کند نمی رباید؟
این داستان علی اصغر هم از آن افسانه های جالب عاشوراست که تنها ذهن گنگ و مسخ شده یک مسلمان می تواند باورش کند.
داستان از این قرار است:
حسین به علت عطش فراوان که در پست قبلی اشاره کردم عطشی در کار نبوده ، فرزند شیرخوارش را در بغل گرفته و جلوی سپاه میرود و میگوید دست کم به این طفل آب بدهید.از آن طرف (سپاه یزید) شخصی به نام حرمله که گویا تیرانداز قابلی بوده تیری را به قصد گلوی نوزاد رها کرده و او را می کشد، یا شهید می کند یا هر چه شما بگویید. در ظاهر تراژدی واقعا دردناکیست ولی با کمی تامل مطالبی دال بر خرافی و غیر واقعی بودن این داستان می ابیم.
نخست آنکه نوزاد شیرخوار و چندین ماهه اصلا گردنی به آن صورت که ما تصور می کنیم ندارد.اگر دقت کنید سر نوزاد به بدنش چسبیده است،دلیلش هم آن است که هنوز استخوان و عضلات گردن چنان رشد نکرده اند که وزن سر را تحمل کنند. به عکس زیر توجه کنید تا بهتر متوجه شوید:
پس تیر حرمله به کجا خورده است؟
تنها در یک صورت می توان گردن نوزاد را تا حدودی دید، در صورتی که سر کودک به پشت برگشته و به سمت زمین آویزان شود. هیچ دیوانه ای چنین کاری با بچه اش نمی کند زیرا مطمئنا در این حالت نخاع کودک صدمه خواهد دید.
دوم آنکه فاصله دو سپاه در هنگام نبر معمولا 200 یا 300 متر بوده است. اگر قهرمان تیراندازی المپیک با آن کمان های مجهز و مدرن را نیز بیاوریم نمیتواند از آن فاصله گردن کودک که هیچ حتی پدر کودک را نشانه بگیرد و به هدف بزند.شاید با دراگانوف نیز چنین کاری دشوار باشد چه رسد به تیر و کمان.
سوم آنکه برای چه حرمله نوزاد را نشانه گرفته؟ در تمام جنگ ها مهمترین شخص فرمانده سپاه است. حرمله باید حسین را می زده نه نوزاد را. کدام عقل سالمی چنین چیزی را می پذیرد؟ حرمله فرمانده سپاه را ول کرده و نوزاد را از پای درآورده؟ اگر به قول مسلمانان واقعا هوا جهنمی بوده مگر این حرمله مازوخیسم داشته که در آن شرایط، جنگ را کش بدهد و خودش را بیشتر اذیت بکند؟
در جایی مسلمانی گفت حضرت کودک را در دست گرفته و نزدیک سپاه رفته تا صدای او را بشنوند، در این صورت باید یه عقل حضرت شک کرد که هم خودش و هم فرزندش را اینگونه به خطر انداخته. او که فک و فامیل وحشی خود را بهتر می شناخته.
چهارم که از همه نیز جالبتر است آن است که اصلا کودک چند ماهه چه نیازی به آب دارد؟ نوزاد چندین ماهه شیر می نوشد و نه آب و مادرش میتواند به نوزاد شیر بدهد و تشنگی او را بر طرف سازد. در ضمن شیر آن حیوانات اهلی که پیشتر گفتم نیز موجود بوده.
آیا مذهب ذهنی را که فکر می کند نمی رباید؟
این داستان آب آوردن ابوالفضل بی سر و ته ترین افسانه عاشوراست. به اندازه ای این داستان مسخره ساخته شده که گمان می کنم با یک بار مرور آن دیگر نیازی به تجزیه نباشد.
داستان از این قرار است که آقا ابوالفضل که مسلمانان ماشین شان را بیمه ایشان می کنند برای رفع تشنگی لشگر حسین به دل دشمن زده و مشکی را از آب رودخانه پر کرده و در مسیر برگشت شخصی آن دستش را که مشک را گرفته بوده قطع می کند. حضرت مشک را با دست دیگرش می گیرد و به راهش ادامه می دهد. دوباره یک از خدا بی خبری آن دست دیگر را هم قطع می کند. حضرت اکنون مشک را با دندانش می گیرد و در آخر چند از خدا بی خبر دیگر وی را به شهادت می رسانند.
لطفا یکی برای من توضیح بدهد که حضرت چگونه مشک را از دستی که قطع شده میگیرد؟ آیا حضرت از اسب پیاده شده و می رود مشک را که همراه دست قطع شده اش روی زمین افتاده بر می دارد و دوباره سوار اسب می شود و می رود؟
دوباره که آن یکی دستش قطع می شود چه کار می کند؟ آیا حضرت باز از اسب پیاده شده و می رود به سراغ دست افتاده و دولا شده و مشک را با دندان می گیرد؟ آیا در این میان که هی حضرت از اسب پیاده و دوباره سوار می شده اند کسی نبوده ایشان را بکشد؟
یا اصلا هیچ کدام از اینها رخ نداده و پیش از آنکه دست مبارکشان را قطع کنند، حضرت بر اساس مهارت هایشان مشک را به هوا پرتاب کرده اند با آن یکی دست گرفته اند و به دنبال آن دوباره مشک را به هوا پرتاب کرده و این بار با دندان می گیرند؟ مگر حضرت هنرمند سیرک بوده؟
اصلا دست حضرت چگونه قطع شده؟ از مچ؟ از آرنج؟ از کتف؟ با چه چیز قطع شده؟ شمشیر؟ خاطرم هست در یک مراسم مذهبی در محرم روضه خوان گفت با کمان به سوی دست حضرت نشانه رفته اند و دست را قطع کرده اند. مگر کمان های آن ها تبر پرتاب می کرده است؟
خون ریزی شدید ناشی از قطع شدن دست در این میان کشک بوده؟ آیا حضرت به خاطر حضرت بودنشان چند لیتر بیشتر از انسان های معمولی خون داشته اند که در میانه راه به دلیل کم خونی نمرده اند یا دست کم از هوش نرفته اند؟
به راستی مذهب عقلی را که فکر می کند نمی رباید؟
این تنها سه نمونه از افسانه های عاشورا بود. به داستان غسل کردن قاسم نیز اشاره ای نکردم زیرا برخی از مسلمانان خود این داستان رو قبول ندارند. از این دست افسانه ها بسیار است. امیدوارم بیاموزیم که تنها عقل و اندیشه خود را میزان قرار دهیم.